اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی بهم سازیم و بنیادش براندازیم
در طول سالها هر گاه ظلم و تعدی در جامعه افسار گسیخته شده ,صدای مظلومان از هر طرف و به هر شکلی برخاسته اما این روزها فشار بر دراویش و اقلیت های مذهبی بیش از هر زمان دیگر جان فرسا شده , در روزهای اخیر شاهد درگیری و برخورد های شدید با دراویش به نام دینداری بوده ایم , گاه به بهانه تخریب حسینیه و گاه به بهانه مراسم مذهبی . این بار در منطقه ای عشایری باز هم درویشان مورد ظلم واقع شده اند , به آنان تیراندازی شده , خانه و مغازه هایشان به آتش کشیده شده. وکلایشان بازداشت شدند , در بیمارستان ها به آنها امان ندادند و.... تا اینکه ساعت یک بامداد دوشنبه تعدادی از برادران ایمانی را در منزل را در منزل شخصی بازداشت کردند؛ برادرانی که جرمشان دینداری وانسانیت و انسان محوری وحق مداریست.
تا کی می توان سکوت کرد ؟ آیا باز هم باید سکوت کرد و شاهد فجایع بی شمار بود. تا چه زمانی می توانیم لب بدوزیم و خاموش باشیم ؟ تا کی باید ظلم بر برادران را تاب آوریم؟ ما از حقوق حقه خود دفاع می کنیم , آیا جز دفاع راه دیگری داریم؟ در دفاع هم محکومیم ؟ چون عدو تیغ کشید ما سپر براندازیم ؟ چرا که نمی توانیم رو به روی هموطن خودمان بایستیم, ما یاد گرفته ایم که دوست داشته باشیم حتی دشمنانان را و معتقدیم که از احساسات عده ای علیه ما استفاده می شود چون تاب آوریم جدایی از دوستانی را که جرمشان دفاع از اعتقاداتشان است. چگونه تحمل کنیم این همه جور را که بر اساس اعتقاد صورت می گیرد؟
آیا ما در اصول این قدر مشکل داریم که باید این همه مورد ظلم قرار گیریم؛مگر نه اینکه در قرآن آمده است "پرهیزکارترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.یا "در دین هیچ اجباری نیست".پس ما به کدامین جرم این همه مورد آزار و اذیت قرار می گیریم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر