سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۰

نامه‌ی سما نورانی از زندان اوین: به بهانه اخراج برادرم از دانشگاه

خانه حقوق بشر ایران
سما نورانی دانش‌جوی محروم از تحصیل بهایی که دوران محکومیت یک‌ساله‌ی خود را در زندان اوین می‌گذراند در نامه‌ای خطاب به برادرش که به تازگی از دانشگاه اخراج شده است، از لزوم ایثار و فداکاری جهت تحقق آینده‌ای روشن می‌گوید.
سما نورانی دانش‌جوی محروم از تحصیل بهایی که به دلیل تلاش جهت به دست آوردن حق مسلم تحصیل بهائیان، ضمن اخراج از دانشگاه به یک‌سال  حبس  نیز محکوم شد و در حال حاضر دوران محکومیت خود در زندان اوین را سپری می‌کند، در نامه‌ای خطاب به برادرش البرز نورانی که به تازگی به جرمِ بهایی بودن از دانشگاه اخراج شده است، نوید آینده‌ای روشن را به او و هم‌نسلی‌هایش داده است. متن کامل نامه درادامه می‌آید:

البرز عزیزم، دوستت دارم و همواره در کنارت هستم.
آن روز که با شوق و شور فراوان به پشت شیشه‌های سالن ملاقات اوین برای دیدارتان آمدم، بعد از چند دقیقه حال و احوال پرسی، مامان به من گفت که تو، البرزک عزیزم را از دانشگاه اخراج کرده‌اند. انگار دنیا بر سرم خراب شد. احساس عجیبی داشتم که تا آن روز هرگز تجربه نکرده بودم حتی زمانی که خودم اخراج شدم این جور احساسی نداشتم. مات و مبهوت بودم و فقط تو را نگاه می‌کردم که با لبخندی پر از سر بلندی به من نگاه می‌کردی و انگار میگفتی که سماء تو دیگه تنها نیستی و من رو هم به خاطر اعتقادم از حقوقم محروم کردند و من آن لحظه دلم می‌خواست در این مسیر سخت فقط و فقط خودم تنها باشم . لحظات سنگین ملاقات آن روز به پایان رسید و من شرمسار از آن که چرا ما نتونستیم کاری کنیم که حداقل شماها از حقوق خودتان برخوردار باشید. تمام مدت با خودم فکر می‌کردم که شاید تمام کارهایی که من و دوستانم و نسل‌های قبل از ما برای رسیدن به حق قانونی تحصیل در کشورمان انجام دادیم همه و همه بی نتیجه بوده‌است کارهایی مثل به جان خریدن محرومیت و اخراج تا به زندان رفتن صرفاً برای بیان این که چرا ما نباید در سرزمینمان از حقی که قانون برایمان معین کرده برخوردار باشیم. ساعت‌ ها این موضوع ذهنم را درگیر کرده بود و تمام امید‌هایم را که تنها پشت و پناهم در این دوران بود بر باد داده بود. امید به آینده‌ای که در هیچ کجای دنیا انسان‌ها به دلیل اعتقادات و افکارشان از حقوق خود محروم نگردند، امید به سرزمینی که تمام جوانانش چه بهائی و چه غیر بهائی چه زن و چه مرد همه و همه از حقوق خود به ویژه حق تحصیل که والاترین حق هر انسانی است محروم نباشند. تا یکی دو روز بعد در عالم خودم بودم و افکارم را زیر و رو می‌کردم اما وقتی به عقب برگشتم و تاریخ را توی ذهنم ورق می‌زدم به یادآوردم که همیشه این جور بوده که برای رسیدن به چیزهای با ارزش،انسان‌ها هزینه‌های گزافی داده‌اند. در همین امر مبارک چه خون‌های مقدسی که بر خاک ریخته شد، چه خانمان‌ها که بر باد رفت، چه عمرهای گران‌مایه که انفاق شد و شاید امروز در این کشور مقدس برای رسیدن به جایی که در داخل مرز و بومش تمام فرزندانش از حقوق قانونی خود برخوردار باشند باید هزینه‌های سنگین دیگری پرداخت شود. و آن وقت بود که خوشحال شدم برای خودم، برای تو، و برای تمام دوستانمان که هر کدام به نوعی از بهترین و با ارزش‌ترین چیزهایی که داشته‌ایم که همان تحصیل است گذشته‌ایم. وقتی که با دقت به گذشته نگاه می‌کنم مطمئن می‌شوم که تلاش‌های جوانان چه از نسل‌های قبل و چه حالا ، بی نتیجه نبوده‌است. اگر دیر زمانی جوانان بهائی حتی نمی‌توانستند کنکور دهند حالا به لطف آن تلاش‌ها و پیگیری‌ها امکانِ دادن کنکور فراهم آمده و حتی افرادی مانند تو امکان خواندن چند ترم در بهترین دانشگاه‌های ایران را نیز یافته‌اند. مطمئن باش به زودی زود با پیگیری‌های قانونی که تمامی ما انجام خواهیم داد روزی فرا خواهد رسید که همگی دست در دست هم بدون هیچ گونه تبعیض و نا برابری به تحصیل خود بپردازیم و تمام توان خود را برای آبادی ایران و خدمت به ایرانیان شریف به کار بریم. مطمئن باش که تاریخ، این فداکاری‌ها را هرگز فراموش نخواهد کرد و مطمئن تر باش که آن زمان زیبا دیر نخواهد بود.
البرز عزیزم می‌دانم که تو و تمام دوستانت خیلی بهتر از من این حقایق را می‌دانید و این از لبخند پر افتخارت از پشت میله‌ها و شیشه‌ها پیدا بود. حالا دیگر امیدم به فرداهای روشن پر رنگ تر شده و روز‌های قشنگم در این جا زیبا تر. در کنار من دوستانی هستند که بیش‌تر آن ها نیز دانشجویان و اساتیدی هستند که هر کدام به نوعی و به دلیل افکارشان از حق تحصیل یا تعلیم خود محروم شده‌اند، سلام گرم آن‌ها را بپذیر و به دوستانت هم برسان.
دوستت دارم تا همیشه
سماء
زندان اوین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر