در حالیکه بیش از سه روز از بازداشت غیرقانونی عده ای از فعالان فرهنگی و مدافعان حقوق دراویش می گذرد اما تاکنون هیچ اطلاعی از وضعیت و شرایط نگهداری آنها در دست نیست.
حمید مرادی سروستانی، رضا انتصاری، علیرضا روشن، علی کرمی، مهدی اسنالو، مهدی حسینی، علی آسترکی، مصطفی عبدی، مهران رهبری از مدیران سایت مجذوبان نور و بازداشت شدگان یکشنبه هستند که خانواده های آنان هیچ اطلاعی از وضعیت آنها ندارند و در نگرانی بسر می برند.
گفتنی است، چندی پیش سایت مجذوبان نور در نامه ای به کمیساریای عالی حقوق بشر نوشته اند: “وضعیت حقوق بشری دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در ایران هیچگاه اینگونه وخیم نبوده است. ما دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی ، مسلمانیم و نباید در حکومتی که داعیه دار دین اسلام است اینگونه به جرم مسلمان بودن مورد بی مهری وتعرضات غیرقانونی قرارگیریم و شلاق و زندان و تبعید را تحمل کنیم امیدواریم موارد نقض حقوق بنیادین دراویش در ایران مورد بررسی قرار گیرد و با عنایت به این موضوع که سیرصعودی برخوردها در حال افزایش است ، قبل از وقوع هرفاجعه دیگری ، تدابیر مقتضی اتخاذ گردد.”
علیرضا روشن، شاعر و نویسنده و مسئول صفحه کتاب روزنامهی شرق است که مجموعهی شعر او به نام “کتاب نیست” با استقبال فراوانی روبرو شده و همچنین مجموعهای از شعرهای وی نیز به زبان فرانسه منتشر شده است.
متن گفتگوی “جرس” با عسل همتی همسر علیرضا روشن در خصوص آخرین وضعیت وی را پیش رو داریم:
خانم همتی لطفا از نحوه بازداشت همسرتان صحبت بفرمایید؟
یکشنبه همسرم را بهمراه دوستان دیگر در دفتر سایت مجذوبان نور ساعت یک نیمه شب دستگیر کردند.
یکشنبه همسرم را بهمراه دوستان دیگر در دفتر سایت مجذوبان نور ساعت یک نیمه شب دستگیر کردند.
نمی دانید از سوی چه نهادی آنها را بازداشت کردند و اینکه زمان بازداشت حکمی ارائه داده اند یا نه؟
عده ای لباس شخصی بدون اینکه هیچ حکمی نشان دهند آنها را با خود می برند.
از آن زمان هیچ تماس تلفنی با شما نگرفته اند؟
اصلا، نمی دانید در این مدت من و خانواده اش چه حالی داریم؟ هیچ خبری از آنها نداریم. به موبایل همسرم و موبایل دوستانش که با هم دستگیر شدند زنگ می زنم همه خاموش است.
اطلاع ندارید در کجا نگهداری می شوند؟
بعد از پیگیری های فروانی که اخوی ها انجام دادند امروز صبح متوجه شدیم که آنها را دیروز به بند 209 زندان اوین برده اند و دارند از آنها بازجویی می کنند.
آیا آقای روشن پیش از این سابقه بازداشت داشتند؟
تاکنون سابقه بازداشت نداشته اما بهمن ماه پارسال که تظاهرات شد علیرضا قرار بود کارگاه شعر و داستان بگذارد و آن زمان بود که تهدیدها شروع شد و به او می گفتند تو اجازه اینکار را نداری و حق برگزاری کلاس و تدریس نداری. چند تا از بچه ها را هم دستگیر کردند و از آنها بازجویی می کردند و بازاطلاع نداریم وابسته به چه نهادی بودند.
اینگونه فشارها پیش از این هم بر روی دراویش بوده است؟
ببینید تمام حرف ما دروایش این است که آخه ما که کار اشتباهی انجام نمی دهیم و فقط بخاطر اعتقاداتمان تمام این فشارها را بر ما می آورند. این در حالی است که دراویش بارها نشان دادند که این فشارها ذره ای بر اعتقادات آنها اثر ندارد. اگر فکر می کنند که این فشارها را بیاورند از اعتقاداتمان دست بر می داریم محال ممکن است و تا پای جان بر سر اعتقاداتمان ایستاده ایم. نمی دانم خود اینها چرا این را متوجه نمی شوند و باز بیهوده فشار می آورند؟
می توانید به نمونه ای از این فشارها اشاره کنید؟
حالا غیر ازدستگیری عزیزانمان و بی خبری از آنها، خیلی محدودیت ها را بر ما اعمال می کنند که برای ما عجیب است. مثلا شب ضربت خوردن حضرت علی ما در حسینیه جمع شده بودیم و علی علی می گفتیم که آمدند به ما تذکر دادند اینقدر بلند بلند علی علی نگویید. حتی با این هم مخالف هستند؟ اصلا این برای ما قابل درک نیست.علت اینکه نمی گذراند حتی علیرضا با ما تماس بگیرد این است که می خواهند او را تحت فشار روانی قرار دهند.
فکر می کنید علت بیشتر شدن برخوردها با دراویش طی سالها اخیر چه هست؟
این فشارها از قبل هم بر روی دراویش بوده اما نه به این شدت. اگر درست خاطرم باشد بعد از ماجرای قم این فشارها بیشتر شده است و بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 باز این فشارها تشدید شد و روز به روز بیشتر می شود و واقعا نمی دانم تا چه مرحله ای می خواهند پیش بروند.
به چه مراجعی برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان مراجعه کرده اید؟
خود من البته مریض هستم و حالم خوب نیست اما اخوی ها خیلی دنبال کارها هستند و به جاهای زیادی مراجعه کردند تا بالاخره متوجه شدند که همسرم بهمراه دوستانش در زندان اوین هستند. جمعیت دراویش یک ویژگی خاصی که دارد این است که همه پشت هم هستند و اگر یک اتفاقی برای یکی بیافتد بقیه افراد از جان خود می گذرند تا مشکل را حل کنند. دقیقا مصداق همین شعر است که چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
آیا وکیل حق دسترسی به پرونده آنها را دارد؟
امروز وکیل رفته بود اما گفته بودند تا بازجویی تمام نشود، نه حق ملاقات دارند و نه وکیل می تواند آنها را ملاقات کند و بعد از بازجویی که مشخص نیست این مدت بازجویی چقدر طول بکشد، ملاقات با خانواده می دهند.
از فشارهایی که خانواده ها متحمل می شوند و نگرانی هایتان برایمان بگویید؟
فشار خیلی زیادی روی ما هست مثلا من یک پسر هفت ساله دارم که بشدت به پدرش وابسته بود و مدام بهانه اش را می گیرد. من هم برای اینکه آرامش کنم می گویم علیرضا رفته ماموریت و زود بر می گردد. واقعا دوران وحشتناکی است! این همه ناجوانمردی حتی به بچه هایمان! من خودم روزنامه نگار هستم و از قانون هم سر در می آورم اما وقتی اینگونه برخوردها را می بینم متعجب می شوم. مادر علیرضا بیمار است و تمام مدت در حال گریه برای علیرضا است و اشک این پیرزن یک لحظه خشک نمی شود…
از طرف دیگر هم واقعا نگران هستم چون می دانم همسرم و دوستانش را در زندان تخریب روحی می کنند حالا از نظر جسمی هم خدا می داند چه با آنها می کنند؟ واقعا نمی دانم الان در خلا اطلاعاتی آنها را نگهداشته اند و چه چیزهایی به آنها می گویند تا آنها را بشکنند. حمید هم که مسن تر است حالش خوب نیست و واقعا نمی دانیم تحت چه شرایطی آنها را نگه می دارند و چه برخوردهایی با آنها می کنند؟ این بی اطلاعی خیلی “نگران” کننده است و نمی دانم آنها در چه وضعیتی بسر می برند.
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
اگر اینها فکر می کنند با این برخوردها ما ساکت می نشنیم و می توانند ما را از اعتقاداتمان برگردانند اشتباه می کنند. فکر می کنید گناه علیرضا چه بوده؟ علیرضا را به این علت دستگیر کردند که داشت به وظیفه خبرنگاری خودش عمل می کرد و اخبار شهر کوار را منتشر می کرد. در کجای قانون مطبوعات نوشته که اطلاع رسانی در خصوص اخبار کشور جرم است؟ کتاب علیرضا در فرانسه کتاب محبوب سال شده و در ایران به چاپ سوم رسیده من نمی دانم چرا نمی گذارند کارش را انجام دهد و حرفش را بزند؟ مگر می شود صدا را خفه کرد؟
من خیلی برای همسرم نگران هستم اما از ته دلم به او افتخار می کنم که بر سر کمک به اخوی ها و همشیرهایش این هزینه و رنج ها را متحمل می شود. اگر کمک کردن به هموطنانمان محاکمه و زندان دارد عیبی ندارد محاکمه کنند. امیدوارم در آینده ای نزدیک شاهد آزادی عزیزانمان باشیم و دیگر علیرضا و علیرضاهای دیگر بخاطر کمک به همنوعان خود زندانی نشوند. بگذارید در این آخر حسی هم که دارم بگویم زمانیکه علیرضا را گرفتند خیلی دلم روشن بود زیرا می دانم آن کسی که باید پشت آنها باشد، هست و همیشه هم محافظ آنها خواهد بود. هر درویشی که دستگیر می کنند هیچوقت حضرت آقا دستش را رها نمی کند و پشت او ایستاده و به همین جهت هیچ ترسی ندارم. فقط امیدوارم زودتر آزاد شوند تا به کارهایشان برسند.
با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
منبع: مژگان مدرس علوم-جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر