چهارشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۹

اینبار مسیحیان ایران ؛ چرا و به چه بهائی

حكومت اسلامی  میخواهد بطور رسمی با مسیحیان كه اكنون تعدادشان به شكل بسیار قابل توجهی با وجود همه سختگیری ها افزوده شده  است برخورد  كند و به دنبال بهانه ای برای توجیه سركوب خود میگردد . 

روز یكشنبه ۲۶ آذر ، صدها هزار مسیحی ایرانی از اقوام مختلف ترك ، بلوچ ، ارمنی ، آشوری ، كرد ، فارس ، لر ، عرب ، تركمن و ...... به همراه دهها میلیون مسیحی از ملیتهای مختلف سراسر دنیا یكصدا و متحدانه دستهای خود را به سوی پدر آسمانیشان دراز كردند و از او بطور خاص درخواست آزادی زندانیان بی گناه مسیحی در ایران و بطور عام رفع ظلم و جفا از همه مسیحیان در خاورمیانه بزرگ را خواستار شدند . اما همچنان پرسشهای متعددی در اذهان بسیاری از این عزیزان دعا گر وجود دارد كه باید پاسخ داده شود .
همه مسیحیان ایران امروز این سوال را مطرح میكنند كه چرا اینبار حكومت جمهوری اسلامی مسیحیان را هدف حملات سازمان یافته خود قرار داده است ؟ ذهن اندیشگر ایرانیان امروز به دنبال پاسخ این پرسش است كه جامعه ایران باید چه بهائی برای این تهاجم بی دلیل و عمل نابخردانه جدید حاكمان خود بپردازد ؟ و بالاخره نوبت بعدی متعلق به چه گروهی از ایرانیان است كه به كوچكترین بهانه ای زیر ضربه بروند ؟
سركوب برای همه
از فردای ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ، زمانی كه انقلاب اسلامی به یك پیروزی غیر منتظره و فراتر از انتظار خود دست یافت و رژیم شاهنشاهی در ایران ساقط گردید ، تمام وعده هائی كه رهبران انقلابی به مردم دادند فراموش شد و جمعیت كثیری از مردم ایران  توسط حكومت انقلابی و اسلامی غیر خودی و فریب خورده بیگانگان معرفی شدند . ابتدا حامیان و كارگزاران نظام سلطنتی گذشته به جوخه های اعدام و و زندان و مصادره اموال محكوم شدند . بعد نوبت به كردها و تركمنها و عربها و تركها رسید كه هركدام به بهانه ای هدف حملاتی حتی سخت تر از سلطنت طلبان قرار گرفتند . بعد نوبت به گروههای سیاسی چپ و ملی گرا رسید كه باز هم به بهانه مزدوری بیگانگان و دوستی با متجاوزان در زمان جنگ ایران و عراق تار و مار شدند .
این حملات به مردم ایران از سوی حكومت اسلامی هرگز و در هیچ مقطعی قطع نشد . حتی در دوران موسوم به سازندگی و تثبیت نظام بلوچها ، روشنفكران و نویسندگان ، دگر اندیشان مذهبی ، بهائیان ، مسیحیان ، زردشتی ها و یهودیها هدف سخت ترین حملات  قرار گرفتند و با محدودیتهای بی شماری روبرو شدند .
در همان دوران بود كه بدترین فشارها بر كلیسای  مسیحی ایران وارد میشد و ماموران بی نام و نشان حكومت همه جا بر همه چیز كلیساها نظارت و سختگیری اعمال میكردند . از پوشش زنان و مردان كلیسا رو گرفته تا كنترل تعداد و اسامی حاضرین و نوع اغذیه مصرفی در مراسم مختلف كلیسائی وحتی متن موعظه كشیشان ، در همه چیز دخالت و كنترل اعمال میشد . در حالی كه حكومت میگفت اینها افراد خودسر هستند كه این سخت گیریها را میكنند و ربطی به دولت و حكومت ندارند ، این افراد دارای مناصبی در سپاه و كمیته انقلاب اسلامی ( نیروی انتظامی آن دوران ) و  وزارتخانه های اطلاعات و ارشاد اسلامی شناسائی میشدند .
در همان دوران بود كه متاسفانه ۳ تن از رهبران كلیساهای بشارتی ایران ربوده شدند و به طرز فجیعی به قتل رسیدند و یكی نیز به حكم دادگاه انقلاب اسلامی مشهد به جرم ارتداد به دار آویخته شد . اما باز در تمام این موارد حكومت دست خود را پاك جلوه میداد و با انداختن گناه ربودن و كشتن سه رهبر مسیحی به گردن مخالفان دولت برای بر هم زدن نظم عمومی و یا خودسری و خارج از رویه عمل كردن یك قاضی سعی میكرد سخت گیری بر جامعه مسیحی ایران را رسما نپذیرد .
با شروع دوران موسوم به اصلاحات و آشكار شدن شكاف عمیق در حاكمیت  ، اینبار دامنه حذف و سركوب به دگر اندیشان شیعه مذهب نیز كشانده شد و گروههای وسیعتری از جامعه به نام زمینه سازی برای نفوذ بیگانگان زیر ضربه قرار گرفتند تا آنجا كه حتی مدیران انقلابی سابق و كسانی كه خودشان روزی در راس امور قرار داشتند اگر برخلاف نظرات سیاسی و فرهنگی جاری موضعگیری میكردند در لیست سیاه قرار میگرفتند .
داستان حذف و سركوب تا آنجا پیش رفت كه دراویش و فرقه های عرفانی نیز به فهرست نادرستها افزوده شدند و آخوندها و آخوند زاده های دگر اندیش نیز مشمول خشم گردیدند ودانشجویان متشكل در انجمنهای اسلامی تشكیل شده توسط خود دولت نیز جاسوس تلقی گردیدند و جز گروهی اندك  بقیه ملت ایران بیگانه و عمله  "فتنه نرم" آنها لقب گرفتند . نخست وزیران و روسای مجلس و رئیس جمهوران پیشین هم از چهره های انقلابی و اسلامی به " سران فتنه  "تغییر نام دادند . حال كه همه دشمن شدند باید باز هم دشمنان جدیدی خلق بشوند .
مسیحیان هدف ویژه
از یك سال و نیم پیش درست زمانی كه اعتراضات به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در اوج خود بود ، دیده میشد كه رسانه های دولتی و وابسته به دولت ایران بطور مرتب دست به انتشار اخباری درباره فعالیتهای تبلیغی مسیحیان در شهرهای مختلف میزنند . این تبلیغات در بسیاری از موارد بسیار با بزرگنمائی انجام میشد . مشخص بود كه اینبار حكومت میخواهد بطور رسمی با مسیحیان كه اكنون تعدادشان به شكل بسیار قابل توجهی با وجود همه سختگیری ها افزوده شده بود برخورد  كند و به دنبال بهانه ای برای توجیه سركوب خود میگردد .
اگر به كردها و تركها تهمت جدائی طلبی و تجزیه كشور را زدند و گروههای سیاسی را خطرناك و مسلح و در آغوش دشمن متجاوز خوانند و یا بهائیان و یهودی ها و روشنفكران و نویسندگان را دست در دست صهیونیزم نامیدند و دانشجویان را عامل تحركات و اعتراضات خیابانی دانستند ، درست كردن مستمسكی برای مسیحیان چندان ساده نبود و نیست .
مسیحیان ایران شاید تنها گروه اجتماعی ایرانیان هستند كه در تمامی بحرانهائی كه برایشان پیش آمده است هرگز دست به اعتراض یا اعمال خشونت آمیز نزده اند و به جرات میتوان آنها را آرامترین و بی دردسر ترین مردم ایران زمین خواند . چه در دوران شاهان صفوی كه به بهانه های مختلف و به تحریك عناصر نادان مسیحیان را با اعمال قوانین سختگیرانه برای مسلمان شدن تحت فشار میگذاشتند، چه در دوران انقلاب مشروطیت و اشغال نظامی ایران در زمان جنگ دوم جهانی و چه در زمان جریانات  آذربایجان و ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله صدام علیه مردم ایران و بالاخره جنبش سبز سال گذشته ، مسیحیان فقط نقش حمایت از خواست اكثریت مردم كشورشان و همراهی و همدلی زبانی با آنها را به عهده داشته اند و هرگز هیچ حركتی كه بتوان آن را به نوعی اعتراضی تلقی كرد انجام نداده اند .
این رفتار مسیحیان ایرانی كه ریشه در تعلیمات كتاب مقدس دارد و اساس آن دوست داشتن دیگران حتی دشمنانی است كه به صورتشان سیلی میزنند و همچنین طبعیت و فرمانبرداری از حكومت مستقر و احترام به قوانین وضع شده اجتماعی میباشد ، باعث میشود كه اقلیت مسیحی در ایران همیشه دندان بر جگر بگذارد و در هر سختی و بلائی فقط از خداوند با دعا و نیایش در خواست كمك كند .علاوه بر آنكه مسیحیان ایران بسیار زیاد  به كشور باستانی و زیبای خود ایران علاقه دارند و دوست  ندارند آن را ترك كنند و حتی اگر مجبور به ترك آن شوند ارتباط خود را با آن هرگز قطع نخواهند كرد  و الفتهای خود را با آن حفظ میكنند .
اگرها و آیا ها
اینكه اكنون عنوان میشود كه مسیحیان در ایران دست به تبلیغ غیر قاونی برای ترویج دین خود زده اند و از این طریق تعداد مسیحیان در ایران به چندین برابر رسیده است نیز ادعائی با اشتباهات آشكار است . مسیحیان این تبلیغات دینی  محدود خود را همیشه در طول بیست قرن حضورشان در ایران  به همین شكل داشته اند و اینكه در بیست سال اخیر صدها  برابر آن دوهزار سال قبل مردم ایران به آنان رویكرد داشته اند را نه درافزوده شدن شدت تبلیغات آنها بلكه در رفتار حكومتی كه به نام اسلام  در این ایام براین مردم مسلط است باید جستجو كرد . نقشه خداوند برای ملتهای گوناگون مسیری را ترسیم میكنند كه مسیحیان فقط از آن پیروی میكنند و به دنبال آن میروند و با اطمینان باید گفت كه هركس در مقابل نقشه خداوند برای یك ملت بایستد در نهایت زیر لعنت خواهد رفت و نابود خواهد شد.
آنچه بیان شد تاریخچه ای مختصر بود تا كمكی باشد برای اذهان پرسشگری كه  سوالات متعددی در ذهنشان وجود دارد ؛ آیا حكومت از افزایش چشمگیر مسیحیان در ایران و گسترش كلیساهای خانگی نگران است یا چیزهای دیگری آنان را به اقدام رسمی و سازمان یافته علیه مسیحیان ایران واداشته است ؟ آیا آنچنانكه تحلیلگران غیر مسیحی معتقدند حركت اخیر حكومت فقط برای ایجاد جنجال و سرو صدای خبری برای سرپوش گذاشتن بر مشكلات سیاسی و اقتصادی ناشی از تحریمها و حذف یارانه ها و از این قبیل است یا قدمی حساب شده برای اجرای وعده احمدی نژاد برای محو كامل مسیحیت از ایران آنطور كه در اوایل دوران ریاست جمهوری او شایع شدكه در محفلی گفته است ؟ آیا این تحركات و تحریكات علیه مسیحیان قطع خواهد شد یا بصورت مداوم و به مدت طولانی ادامه پیدا میكند ؟ آیا رفتار سختگیرانه با مسیحیان ایرانی و ترویج شایعات منفی در جامعه علیه آنها باعث كند شدن روند گرایش و اقبال مردم ایران به مسیحیت خواهد شد و یا برعكس این روند را تند خواهد كرد ؟ آیا دامنه سركوب رسمی حكومت به مسیحیان محدود خواهد ماند یا به سمت دشمنان خلق الساعه جدیدی از بین گروههای اجتماعی و اقلیتهای دیگر نیز كشیده میشود ؟ و در نهایت حاصل این بگیر و ببند و سركوب مسیحیان برای كشورمان چیست و چه نتایجی در بر خواهد داشت ؟


فرستنده: محمدرضا فرشادفر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر