سه‌شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۱

گفت‌وگو با رضا علامه‌زاده درباره مستند 'تابوی ایرانی' و مشکلات بهاییان در ایران


ساخت فیلم مستند و به ویژه مستند فارسی‌زبان برای فیلمسازان ایرانی در خارج از ایران، چندان آسان نیست. فیلمساز ناچار است برای ارتباط با مخاطب خود، آن را – به اصطلاح- روی شانه‌اش بگذارد و از این کشور به آن کشور سفر کند.
یکی از تازه‌ترین فیلم‌های مستندی که توسط یک فیلمساز ایرانی در خارج از ایران ساخته شده و کارگردان برای عرضه آن رنج سفرهای پی‌درپی را برخود هموار کرده، مستند "تابوی ایرانی"، ساخته رضا علامه‌زاده، کارگردان سینما در هلند است که به تبعیض علیه بهاییان در ایران می پردازد.

بهاییان ایران، به عنوان یکی از اقلیت‌های دینی، طی ۱۶۰ سال گذشته، نه تنها از سوی حکومت‌های ایران، بلکه در بطن جامعه نیز از برخوردهای تبعیض‌‌آمیز رنج برده‌اند. رضا علامه‌زاده فیلم ۸۰ دقیقه‌ای "تابوی ایرانی" را در این مورد و برای "مخاطب ایرانی غیر بهایی" می‌سازد تا بلکه گوشه‌ای از مشکلات جامعه بهایی در ایران را نشان دهد.
این فیلم که به زودی نسخه دی‌وی‌دی آن منتشر خواهد شد، ظرف بیش از شش‌ماه تا به حال در آمریکا در شهرهایی چون لس‌آنجلس، واشینگتن، اورلاندو، آتلانتا و استتفورد و در اروپا در شهرهایی چون کلن، گوتنبرگ، استکهلم، پاریس، کپنهاک، لندن، آمستردام و تورنتو و اغلب با حضور کارگردان آن برای علاقه‌مندان ایرانی به نمایش درآمده است.
رضا علامه‌زاده از طریق فیلمبرداری‌های مخفیانه و گفت‌وگو با چندتن از بهاییان ایران به مشکلات آنها از جمله وضعیت "شغلی" و "تحصیلی" بهاییان و همچنین "مانع‌تراشی مسئولان کشور برای فعالیت دانشگاه‌ مجازی بهاییان در ایران"، "فشار به روستاییان بهایی"، "تخریب گورستان‌های بهاییان"، "بازداشت شماری از جامعه بهایی به دلایل عقیدتی" و "مهاجرت ناگزیر" آنها پرداخته است.

چرا تابوی ایرانی؟

'تابوی ایرانی' (به تهیه‌کنندگی بیژن شاهمرادی و منصور تائید) گوشه‌ای از مشکلات جامعه بهایی در ایران را نشان می دهد
رضا علامه‌زاده تاکید می‌کند که فیلم "تابوی ایرانی" را نخست "خطاب به خویش" و سپس "خطاب به ایرانیان غیر بهایی" ساخته است؛ و اینکه مردم ایران نسبت به نقض حقوق این اقلیت کمتر از خود حساسیت نشان می‌دهند.
مسئله تخریب یکی از مکان‌های زیارتی بهائیان در دوران حکومت محمدرضاشاه پهلوی، نشان می‌دهد تبعیض نسبت به بهاییان، محدود به این و آن حکومت نیست. کارگردان فیلم تابوی ایرانی می‌گوید: "نوع نگاه مردم، اطلاعات اندک‌شان و انواع بی‌دقتی‌ها نسبت به اینکه دین یک انتخاب شخصی است، باعث می‌شود نامهربانی به اقلیت‌های مختلف حالت مضاعف پیدا کند. وقتی کسانی که حساسیت ویژه‌ای به بهاییان ندارند، تلاشی برای دفاع از آنها نمی‌کنند، درواقع فضا را برای کسانی هموار می‌کنند که به طرزی خشن نسبت به آنها واکنش‌ نشان می‌دهند."
به عقیده رضا علامه‌زاده، بهاییت در طول حدود ۱۶۰ سالی که از شکل‌گیری آن در ایران می‌گذرد، همواره در میان ایرانیان به نوعی تابو بوده است. او توضیح می‌دهد: "رویکرد حکومت‌ها و برخی از روحانیون شیعه باعث شده است که مردم از جامعه بهایی پرهیز کنند. برخی حتی اگر در پیوند و ارتباط با آنها قرار دارند و به حقوق انسانی آنها احترام می‌گذارند، دچار نوعی احتیاط می‌شوند و هرگر از دین و اعتقادات‌ آنها چیزی نمی‌پرسند. این جدا از کسانی است که با آنها دشمنی دارند و این حس خود را به روش‌های مختلف ابراز می‌کنند. به همین دلیل نام تابوی ایرانی را برای فیلم انتخاب کردم."

موانع دسترسی به مستندات


یکی از مشکلات ساخت فیلم مستند در خارج از ایران، موانع دسترسی به مستندات و تصاویر مورد نیاز در داخل ایران است.
رضا علامه‌زاده نزدیک به ۲۰ فیلم در کارنامه هنری خود دارد، اما ساخت "تابوی ایرانی" را یکی از دشوارترین تجربیات خود می‌داند. او موفق شده است با همکاری منصور تایید، کارگردان تئاتر و بازیگر، همکاری چند شهروند بهایی را در داخل ایران، برای ارسال تصاویر مستند و مورد نیاز فیلم جلب کند.
این فیلمساز، برای ساخت فیلم "تابوی ایرانی" سه شرط برای خود می‌گذارد تا در صورت تحقق آنها، سپس برای ساخت فیلم اقدام کند: دریافت تصاویری از روستای "ایول" در ارتفاع هزار و ۸۰۰ متری در مازندران، دانشگاه‌ مجازی بهاییان و یک خانواده‌ بهایی در حال مهاجرت.
او می‌گوید: "مشکل بهاییان تنها در چهارچوب جغرافیای ایران معنا پیدا می‌کند و نمی‌شد فیلم را بدون تهیه مستندات لازم از داخل، تنها با گفت‌وگو با چند کارشناس در اروپا تمام کنم."
مستند "تابوی ایرانی"، با سخنان زنی به نام نادره آغاز می‌شود که در پی تصمیم به ترک ایران همراه با دختر ۱۴ ساله‌اش، وسایل خانه‌اش را حراج کرده است. او رو به دوربین فیلمبرداری خانگی‌اش می‌گوید: "نمی‌دانم بعد من چه کسی این فیلم را می‌بیند. نمی‌دانم برای چه فیلم می‌گیرم. شاید برای آینده، برای فامیلم، برای دوستانم، برای نوه‌هایم، برای هرکسی که شاید در آینده این فیلم را می‌بیند تا فکر نکنند من به راحتی از کشورم رفتم، اثاث خانه‌ام را فروختم و رفتم. نه اصلا اینطور نبوده..." زن با دست‌هایش، هجوم گریه در چهره‌اش را پنهان می‌کند و تیتراژ فیلم ظاهر می‌شود.
فیلمساز با صحنه تک‌گویی "نادره"، از فاصله‌گذاری‌های معمول در فیلم‌های مستند گذر می‌کند تا فارغ از پیش‌فرض‌های موجود، بر بیننده تاثیر عاطفی بگذارد.

آی آدمها...

دوربین، نادره و دخترش را تا سوار شدن به قطار همراهی می‌کند. در نمایی کوتاه زن به نقشه ایران اشاره می‌کند و خطاب به دخترش می‌گوید ما الان از مرز رد می‌شویم و دیگر تصویری از او در قطار نمی‌بینیم.
روی تصاویر قطار و ریل‌های راه آهن را صدای داریوش اقبالی می‌پوشاند که شعری از فریدون مشیری با عنوان "آی آدم‌ها" را می‌خواند: "هر کجا دست نیاز بشری هست دراز/ آن صدا در همه آفاق طنین‌انداز است."
موسیقی فیلم ساخته اسفندیار منفردزاده، آهنگساز ساکن سوئد است. او با دیدن تصاویر ارسال شده از سوی گروه مخفی فیلمبرداری از روستای "ایول" در مازندران، ضمن بهره‌گیری از تم موسیقی مازندرانی در بخش‌هایی از کار، تلاش کرده است به دور از مرزگذاری‌های مذهبی، سیاسی و عقیدتی موسیقی فیلم را بسازد: "رنجی که آن پیرزن و پیرمرد روستایی کشیده بودند خیلی روی من تاثیر گذاشت و همان لحظه جوهر اصلی کار در ذهنم نقش بست."
این آهنگساز که مهم‌ترین بخش هر ترانه را کلام آن می‌داند، با اشاره به اینکه مدتی همراه با دیگر عوامل گروه در جست و جوی شعری بودند که مردم ایران را خطاب قرار دهد، می‌گوید: "شعر فریدون مشیری، عصاره حرف‌های فیلم و آنچه را که فیلمساز می‌خواست به ایرانیان بگوید در بر گرفته است."
در این فیلم داریوش اقبالی به سبک و سیاق همیشگی‌اش نمی‌خواند و این خواست آهنگساز فیلم بوده است: "نمی‌خواستیم صدای او چندان رسا باشد یا موسیقی، خیلی بر فیلم مسلط باشد. می‌خواستیم داریوش ترانه را زمزمه‌وار بخواند؛ جوری که خواننده متوجه شعر شود. اگر صدای داریوش در ترکیب تصاویر و صدا، حس اندوه ناشی از تبعیض را به مخاطب ایرانی منتقل کند، به نظر من کافی است."
به گفته اسفندیار منفردزاده، برای او و کارگردان فیلم مهم این بوده است که هنرمندی نامدار و غیر بهایی این ترانه را بخواند، "تا با گذشته و سابقه‌ای که در عرصه هنر و فعالیت‌های حقوق بشری دارد"، در انتقال پیام فیلم به قشر وسیع‌تری از مردم کمک کند. او می‌گوید: "داریوش که خود فعال اجتماعی است، این کار را بی‌هیچ چشمداشتی انجام داده است. این ترانه در حال حاضر به شکل گسترده‌ای پخش شده و همین کمک می‌کند تا با هربار گوش دادن به آن، تبعیضی که در حق بهاییان صورت گرفته است در یادها زنده شود."

حضور نام‌های آشنا

فیلمساز در این فیلم که در ایران، ترکیه، اسرائیل و چند شهر اروپایی فیلمبرداری شده است، پای صحبت صاحب‌نظرانی چون شیرین عبادی، ابوالحسن بنی‌صدر، هدایت متین دفتری، محمد جعفری، فریدون وهمن، عبدالکریم لاهیجی، ناصر مهاجر، شاپور راسخ و سلی شاهور در کشورهای مختلف اروپایی نشسته است.
رضا علامه‌زاده در این زمینه می‌گوید: "برای من مهم بود که شمار بیشتری از هنرمندان غیر بهایی، با سابقه و با اعتبار و حیثیتی که از کارشان گرفته‌اند، در مورد مشکلات بهاییان در ایران صحبت کنند و فارغ از مرزهای سیاسی و مذهبی، سوار این قطار شوند."
او از راه "گفت‌وگو با فعالان سیاسی- اجتماعی بهایی و غیر بهایی" وضعیت بهاییان در ایران را طی ۱۶۰ سال اخیر تحلیل کرده و همچنین از مدخل "گفت‌وگو با مسئولان جامعه جهانی بهایی در دو شهر عکا و حیفا- محل مکان‌های مقدس بهاییان- در اسرائیل به برخی پرسش‌های مسلمانان پیرامون منابع مالی آنها پرداخته است.

شخصیت‌هایی مانند زندگی

شخصیت‌های حاضر در فیلم، به ویژه بهاییان داخل ایران با حالت‌های طبیعی بیانی و رفتاری خود در فیلم ظاهر شده‌‌اند؛ ازجمله "هلاکو"، جوانی که با حسرت از توان علمی خود برای ورود به دانشگاه می‌‎گوید. او علی‌رغم دریافت مدرک دیپلم با معدل بالا، امکان ورود به دانشگاه را نیافته است.
رضا علامه‌زاده می‌گوید: "وقتی فیلم‌های ارسال شده از ایران را دیدم، حس کردم لازم هست که شخصیت‌ها با حالت‌های طبیعی خود در مقابل بیننده قرار بگیرند تا ما فارغ از همه مرزها، به حق شخصیت‌های فیلم بیندیشیم؛ حقی که زیر پا گذاشته شده است." در این میان، تصاویر جلسات کلاس و امتحان در منازل شخصی دانشجویان دانشگاه مجازی نیز که توسط شماری از دانشجویان بهایی فیلمبرداری و ارسال شده است، به بار عاطفی فیلم می‌افزاید.
به واسطه گفت‌وگو با شماری از بهاییان داخل ایران، اعم از روستایی‌هایی که در شمال ایران زیر فشار مردم منطقه قرار گرفته‌اند، دانشجویان بهایی و کسانی که قصد خروج از ایران را دارند و در نهایت بهاییان پناهجو در ترکیه (با فیلمبرداری احمد نیک‌آذر)، تصاویری عینی از مشکلات این اقلیت مذهبی در ایران، ارائه شده؛ از آن جمله است گفت و گو با زن و مردی پیرسال در روستای "ایول". گروه فیلمبرداری مخفی در صحنه‌های آغازین فیلم به آنجا می‌روند و با آن دو که بیش از ۲۵ سال پیش از سوی مردم منطقه مورد فشار قرار گرفته بودند، گفت‌وگو می‌کنند.
زن روستایی در مرور خاطرات خود، به یاد می‌آورد که با یکی از مسلمانان افراطی چنین گفت‌وگویی داشته است: "حالا که ما را بیرون کردید، ما کجا باید برویم؟"
گفتند: "بروید اسرائیل."
گفتم: "ما اسرائیل را بلد نیستیم، ما اسرائیل را کجا می‌شناسیم."
به گفته این زن و مرد پیرسال روستایی، مشکلات در ده ایول به آنجا می‌رسد که حتی گاوهای اهالی بهایی را از گاوهای اهالی مسلمان جدا می‌کنند.

وضعیت بد و بدتر اقلیت‌ها در ایران

رضا علامه‌زاده معتقد است بسیاری از اقلیت‌ها در ایران تحت ستم هستند، اما در این میان وضعیت بهاییان به دلیل مشکلات یاد شده بحرانی‌تر است: "در ایران همه از مسلمان و غیر مسلمان زیر فشار هستند، اما شما هیچ اقلیتی را نمی‌بینید که فرزندانشان از رفتن به دانشگاه محروم باشند."

وضعیت بد و بدتر اقلیت‌ها در ایران

رضا علامه‌زاده معتقد است بسیاری از اقلیت‌ها در ایران تحت ستم هستند، اما در این میان وضعیت بهاییان به دلیل مشکلات یاد شده بحرانی‌تر است: "در ایران همه از مسلمان و غیر مسلمان زیر فشار هستند، اما شما هیچ اقلیتی را نمی‌بینید که فرزندانشان از رفتن به دانشگاه محروم باشند."
ضرورت تحصیل در خانواده‌های ایرانی اگرچه جایگاهی ویژه دارد، اما این جایگاه در میان خانواده‌های بهایی پراهمیت‌تر است، چون تحصیل جزو آموزه‌های دینی آنهاست و به همین دلیل بهاییان از این زاویه بسیار تحت فشار قرار می‌گیرند.
سازنده فیلم "تابوی ایرانی" در این زمینه توضیح می‌دهد: "مسئله اما به اینجا ختم نمی‌شود. دیگر اقلیت‌ها حداقل اگر از کار دولتی و دانشگاه محروم شوند، می‌توانند شغل آزاد داشته باشند و به عنوان مثال بقالی خودشان را اداره کنند، اما بهایی‌ها حتی از حیث راه‌اندازی شغل آزاد و دریافت پروانه کسب و کار به اسم خودشان نیز مشکل دارند و این مسیر را به آسانی طی نمی‌کنند. بدین‌ترتیب محرومیت از تحصیل، امکانات شهروندی، اخراج از کار و فشار گهگاهی از سوی جامعه، آنها را از جامعه ایران دور و مجبور به مهاجرت می‌کند."
به عقیده رضا علامه‌زاده، مسئله تا بدانجا پیش می‌رود که "حتی گورستان‌های بهاییان نیز گاه صحنه خشونت‌ با مردگان می‌شود. در واقع تنها راهی که در مقابل بهاییان ایران برای رسیدن به آرامش باز است، خروج از کشور است". او می‌گوید: "من ابتدا گمان می‌کردم بهاییان خود تصمیم به خروج از ایران می‌گیرند. در روند ساخت فیلم اما به این نتیجه رسیدم که در واقع آنها از ایران رانده می‌شوند."
"نادره" نیز در مقابل دوربین می‌گوید اگرچه به دلیل گرایش دینی‌اش اجازه کسب و کار ندارد، اما برای گرفتن پاسپورت و خروج از مملکت با مانعی مواجه نمی‌شود:
"وقتی نمی‌دانی آینده بچه‌ات، یک دختر ۱۴ ساله چه می‌شود، دیگر ناچاری همه عشق به وطن، عشق به این آب و خاک و کوچه‌ها و خیابان‌ها و همه کسانی را که دوست داری، بگذاری و بروی...








هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر