در آغاز سال نو در حالی که مردم کشورمان هنوز جشنهای نوروز و رسوم و آداب این آئین باستانی را به جا می آوردند پیگیری خانه به خانه و احضار و بازجوئیهای متعددی علیه مسیحیان زیر پوست شهرها در جریان بود.
شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان - اکنون جامعه مسیحی ایران شاهد دورتازه ای از فشارها می باشد. حمله به کلیساهای رسمی کشور. در فشار گذاشتن اعضای فعال آنها. بستن سرویس روزهای جمعه کلیساهای فارسی زبان. اینها جدیدترین ترفندهای نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با ایمان مسیحی در ایران است. این اقدامات همه نشانه ترس هستند. حکومت اسلامی تهران که خود را قوی ترین و با ثبات ترین حکومت نه تنها منطقه بلکه جهان می داند، از چه می ترسد؟
پس از استقرار نظام اسلامی مبتنی بر شریعت و ولایت فقیه در سال 1357 (1979 میلادی) ، چون یکی از ایده های اصلی نظام انقلابی گسترش مذهب اسلام در جهان اعلام شد ، طبیعتا محلی برای فعالیت کلیساهای مسیحی وجود نداشت. از این رو صدور مجوز برای تاسیس کلیساها ی مسیحی به کلی ممنوع شد. رهبران وقت جمهوری اسلامی چون نمی خواستند ژست آزادیخواهیشان به هم بخورد اجازه دادند کلیساهای موجود به فعالیت خود ادامه دهند اما با شروط بسیار دست و پاگیر که در عمل کلیساها را در وضعیت آچمز قرار دهند تا نتوانند هیچ حرکتی بکنند.
تنگناهای پر پیچ و خم دیروز
اداره امور مربوط به کلیساها بعد از استقرار جمهوری اسلامی در عمل به دستان کمیته های انقلاب اسلامی و وزارت ارشاد اسلامی سپرده شد. از همان ابتدا این دو نهاد با به کارگماری افرادی خاص از بین پاسداران انقلاب اسلامی تلاش داشتند که نگذارند پای حتی یک مسلمان یا مسلمان زاده به کلیساها باز بشود.
این افراد که خود را کارشناس امور اقلیتها می نامیدند و دارای قدرت و نفوذ نظامی بودند هر هفته جلسات مرتبی را با رهبران کلیساهای منطقه ماموریت خود برگزار می کردند و دستورات ریز و درشتی را به آنها ابلاغ می نمودند. با ادغام کمیته های انقلاب اسلامی در پلیس و تشکیل نیروی انتظامی، برخی از این افراد به وزارت تازه تشکیل اطلاعات منتقل شدند و در آنجا کار خود را ادامه دادند. محورهای اصلی کنترل آنها مسئله بررسی دقیق حاضران در سرویسهای کلیسا و توزیع کتاب مقدس و نشریات آموزش مسیحی به زبان فارسی بود و البته به قول خودشان رعایت شئونات اسلامی (حجاب اجباری ) که به آن نیز حساسیت فراوان نشان می دادند.
بسیاری از رهبران کلیساهای رسمی و ثبت شده یا به اصطلاح دارای مجوز ایران با این استدلال منطقی که باید به هرترتیب نگذاریم درهای کلیساها بسته شود به این فشارها تن می دادند و ضمن خون دل خوردن دم بر نمی آوردند.
کلیساهای جماعت ربانی نیز از این قاعده مستثنی نبودند. با این تفاوت که این کلیساها مطابق اساسنامه و روش کاری خود مسیحیت را به زبان فارسی تعلیم می دادند و موعظه یا به عبارت دیگر زبان رسمی کلیسائی آنها فارسی بود. این مسئله از همان ابتدا به مزاق رهبران حکومت اسلامی و آخوندهای حوزوی خوش نمی آمد. از این رو علاوه بر محدودیتهای اعمال شده برای همه کلیساها ، کلیساهای فارسی زبان به خصوص کلیساهای جماعت ربانی درتهران و شهرستانها با محدودیتها و مزاحمتهای مضاعفی روبروبودند.
ماجرای اعدام کشیش حسین سودمند به جرم ارتداد در زندان مشهد و در بند نگه داشتن طولانی کشیش دیباج و در نهایت به شهادت رساندن او و دوتن از رهبران کلیسا در تهران و اصفهان (کشیش هوسپیان و کشیش میکائیلیان) که از خانواده کلیسای جماعت ربانی فارسی زبان هستند دیگر زبانزد همه است.
واقعیت این است که حکومت اسلامی همیشه با دیدی پر از تردید و سوء ظن به کلیساهای جماعت ربانی و فارسی زبان نگاه می کرد. هرچند رهبران این کلیساها در بسیاری از موارد حتی از کلیساهای سنتی ارمنی و آشوری نیز خود را بیشتر ملزم به اجرای قوانین حکومتی می دانند.
اما در هر حال حکومت وجود این کلیسا و سایر کلیسا های دارای خدمات به زبان فارسی را با سیاست خود که می خواهد مسئله مسیحیت را در کشورفقط محدود به دوقوم ارمنی و آشوری قلمداد کند ، در تناقض می بیند.
بگیر و ببندهای شدید امروز
حکومت اسلامی از اوایل دهه هفتاد شمسی تلاش داشت حداقل در ظاهر چهره ای آرام و آزادیخواه در داخل و خارج ایران از خود به نمایش بگذارد. تا به اصطلاح جا بیفتد و بگوید از حالت غیر پایدار انقلابی خارج شده است. اما به محض اینکه احساس کرد تثبیت شده دوباره به همان روشهای سرکوب امنیتی سابق خود بازگشت نمود. البته بسیار شدیدتر.
رهبر جمهوری اسلامی پس از احساس تثبیت ، برای حذف رقبای بالقوه خود از حاکمیت ، در سال 1386 شخصی ناشناخته را از صندوق انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در آورد که فکر می کرد می تواند بدون هرگونه احتمال جفتک اندازی افسار او را به راحتی در دست نگهدارد. غافل از اینکه قاطر چموش در هر صورت جفتک انداز است.
این همان شخصی بود که در یکی از نخستین حضورهایش در یک محیط دانشگاهی اعلام کرد که بساط مسیحیت را از داخل ایران بر خواهد چید . درحالیکه همه می دانستند که مسیحیان ایران تا چه حد از دردسر و سرشاخ شدن با حکومت و حکومتیان همواره در طول تاریخ ایران برحذر بوده اند.
با روی کار آمدن این تازه به دوران رسیده و همراهان او ، سپاه پاسداران به عنوان مهمترین حامی حکومت آخوندهای شیعه در ایران هر روز بر قدرتش افزوده شد و انگشتش در سوراخهای بیشتری فرورفت. آنان که خود را قدر قدرت و بی رقیب حاکم بر مال و جان و امنیت 70 میلیون ایرانی می بینند برای بقای خود باید هر روز دشمنان بیشتری بسازند. تا از این ره آورد ولینعمتهای حوزه نشین سابق و کاخ نشین فعلی را یاد آوری کنند که به آنها نیاز دارند.
بعد از ناکامی های متعدد و تلاش بی نتیجه در جنگ 8 ساله این ماجراجویان دریافتند که سر کردن در شاخ خارجی ها بطور جدی می تواند عواقب سنگینی برایشان داشته باشد. آنها بهتر دیدند که دشمن فرضی را از داخل بجویند. حال که همه اقوام راآزموده بودند پس چه بهتر اینبار در کنار بهائی و یهودی دشمن دیرینه ، به درویش و مسیحی نیز گیر بدهند که دادند. پس دستگیری و بازداشت نیز به تهدید و فشار بر کلیساها افزوده شد. هر روز اخبار بیشتری از بازداشتهای فردی و جمعی مسیحیان به گوش می رسد.
نقشه ماهرانه خداوند
خواست خداوند اما سرنوشت دیگری رقم زده بود. نتیجه فشارهای دهه شصت و شهادت رهبران مسیحی به جای کور کردن راه پیام خدا ، شد چراغ روشن راه هزاران هزار زن و مرد ایرانی که راه خود را از میان خون و گلوله و شعارهای مرده باد و مرگ بر در محبت الهی یافتند.
با وجود همه سختگیری ها و زورهای آن روز ، حکومت ناگهان متوجه شد که صدها هزار نومسیحی اکنون در ایران وجود دارد. سختگیری و بستن کلیسا ها بر روی مردم تشنه، ثمره اش شد رشد بیش از حد کلیساهای خانگی که دیگر هیچ کوی و برزنی از آنها خالی نیست.
زنان و دخترانی که یا برای نمایش مد و چشم و هم چشمی به جلسات مولود خوانی می رفتند یا آواره خیابانها و اسیر پارکها شده بودند، در خفا راز دلشان با خدا را در کلیساهای خانگی می گویند. مردان و پسرانی که در مدارس و دانشگاهها و در خیابانها و محلات برای دمی فراموشی از خود و مشکلاتشان مواد را امتحان می کردند ، اکنون می توانند رهائی و آرامش خود را در اجتماعات کوچک مسیحی خانگی بیابند.
آهسته و بی سر و صدا یک نهضت بیداری روحانی در ایران پیش آمد تا ایرانیان بدانند با آنکه آنها در حال فراموش کردن خدای واقعی هستند، خدای زنده هرگز آنها را فراموش نمی کند.
آینده غیر قابل پیش بینی
بسیاری از مسیحیان ایران از خود می پرسند ؛ حالا که حکومت اسلامی حتی کشیش مطیع و پیرو مقررات و آرام و بدون دردسری چون فرهاد سبک روح و کلیسای رسمی و دارای مجوز تحت رهبری او در اهواز را برنمی تابد، در آینده می خواهد چه رفتاری با کلیساهای خانگی و گسترش بیشتر آنها داشته باشد؟
حالا که دیگر ریختن به کلیساهای خانگی و بازداشت دهها نفر نوکیش مسیحی بدون دلیل، امری روزمره برای نیروهای امنیتی تلقی می شود ، از این بیشتر میخواهند چه کنند که تا به حال نکرده اند.
قدر مسلم این است که متاسفانه حاکمان جمهوری اسلامی سرکوب را بخش مهمی از شیوه حکومت و دلیل بقای خود یافته اند. دیگر شعارهای اصلاح از درون نظام نه مورد قبول مردم است و نه مورد قبول خود حکومت.
اخباری که هم اکنون ما در دست داریم و لی فعلا از افشای آن معذوریم ، نشان از فشار هرچه بیشتر در روزهای پایانی سال بر کلیساهای رسمی تهران دارد.
در آغاز سال نو در حالی که مردم کشورمان هنوز جشنهای نوروز و رسوم و آداب این آئین باستانی را به جا می آوردند پیگیری خانه به خانه و احضار و بازجوئیهای متعددی زیر پوست شهر در جریان بودند تا نشانه های سالی نکو از بهارش باشند!
هرچه فشار خارجی برجمهوری اسلامی بیشتر شود حکومت که زورش به آنها نمی رسد، حلقه فشارش را در داخل بازهم تنگ تر خواهد کرد. آنها به غلط تصور می کنند که سنگینی بار تمام مصائبی که بر قوم خداوند وارد می کنند می تواند زهر چشمی باشد برای پیوستن ایمانداران تازه به کلیسای عیسی مسیح.
ایشان غافل از این هستند که ادامه و بقای حکومتهای جهان بنا بر مشیت و اراده خداوندی است و هیچ قدرتی قادر نیست جلوی اراده او را بگیرد. خواست الهی بر این قرار گرفته است که از طریق ایرانیان قلبهای بسیاری در آسیای صغیر، خاورمیانه و شمال آفریقا جذب خداوند بشوند و از کفر،برادرکشی و خرافه پرستی دست بردارند.
جزئیات حوادث آینده مبهم و توسط انسان غیر قابل پیش بینی است.چیزی که روشن تر و آشکارتر از آفتاب می باشد همان تحقق وعده های خداوند می باشد. این چیزی است که شیطان هم آن را می داند و از آن می ترسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر