یکشنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۹۱

روایت آزار و اذیت نوکیشان مسیحی از زبان پناهجویان در ترکیه

نماینده حزب کارگر در پالمان بریتانیا چندی پیش سفری به ترکیه داشته و درطی سفرش نیز گفتگوهایی با برخی از مسیحیان ایرانی پناهجو در ترکیه داشت، وی پس از این سفر از تجربیات و ملاقاتهایش با مسیحیان ایرانی و  آنچه که از وضعیت مسیحیان در داخل ایران شنیده بود را در این گزارش خود نقل کرد.
گزارشی از لفت فوت فوروارد بقلم استفان تیمز 
« محبت نیوز» - استفن تیمز نماینده حزب کارگر در پالمان بریتانیا و وزیر حزب مخالف در زمینه کار و اشتغال است، وی در گزارش سفر خود به ترکیه و طی ملاقاتی که با مسیحیان ایرانی داشته می نویسد؛ من در ماه اوت میهمان کشیشان موسسه "الام" در ترکیه بودم. الام یک بنیاد خیریه بریتانیایی با سرمایه بالاست که از مسیحیان ایرانی حمایت می‌کند. دیدار ما شواهدی در باره شکنجه و پیگرد مسیحیان در ایران در اختیار گذاشت که سپس در گزارش مجلس در ماه اکتبر به چاپ رسید.
ایران ۷۴ میلیون نفر جمعیت دارد. هیچ کس نمی‌داند چند نفر از آنان مسیحی‌اند. اما به نظر می‌رسد که شمار آن‌ها به سرعت در حال افزایش است. عده‌ای گمان می‌‌برند که جمعیت مسیحیان به یک و نیم میلیون نفر برسد. اما در کنار دیگر اقلیت‌های مذهبی مانند بهاییان، مسیحیان ایران با شکنجه و پیگرد شدید روبرو هستند.
ما از استانبول دیدار کردیم که یک کلیسای فعال ایرانی دارد و به ایرانیانی که از آن دیدار می‌کنند انجیل می‌دهد. مردمی که در آن کار می‌کنند به ما گفتند که ایرانیان همیشه انجیلی را که به آن‌ها داده می‌شود می‌گیرند و برخی از آنان دوست دارند در باره چیزهایی که در انجیل آمده صحبت کنند. سرخوردگی عمیقی نسبت به نسخه‌‌ای از اسلام که حکومتشان ارائه می‌‌دهد و نسبت به زندگی تحت رژیمی که به آن نسخه پایبند است در میان آنان وجود دارد.
ما از کیسری هم که شهر بزرگ و مدرنی در ترکیه است و یک میلیون جمعیت دارد دیدار کردیم. این شهر در زمستان محل اسکی است. ما از کلیسای ایرانیان آنجا دیدار کردیم که یکی از کلیساهای تبعیدیان ایرانی در ترکیه است. یک آپارتمان معمولی در بالای یک بنای تجاری.
هنگام دیدار ما از آنجا در صبح یکشنبه‌ای در ماه اوت، ۵۰ نفری در مراسم شرکت داشتند. زنده و بدون تشریفات بود. خواندن سرود توسط گروه کر در آنجا اجرا می‌شد. همه گونه مردم از جمله بچه‌ها در آن مراسم دیده می‌شدند. آن‌ها ناگزیر بودند از تبلیغ دست بکشند زیرا نمی‌توانستند تعداد بیشتری را در آن آپارتمان جای دهند.
پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، در آغاز رژیم نسبت به مسیحیان و دیگر اقلیتهای دینی که قانون اساسی ایران را به رسمیت می‌شناسند مدارا نشان می‌داد. و به دنبال آن سیستم ثبت‌نامی برای اماکن غیراسلامی عبادت ایجاد شد.
ولی پس از مدتی پیگرد اقلیت‌های دینی آغاز شد. در این اواخر این پیگرد و شکنجه افزایش یافته است. بسیاری از مسیحیانی که ما دیدیم فرشید فتحی را می‌شناختند. او کشیشی جوانی است که به شش سال زندان محکوم شده است و از دسامبر ۲۰۱۰ در زندان است.
( در ایران ) کلیساهای رسمی با محدودیت‌های شدیدی روبرو هستند. کلیسا‌ها، صرفنظر از چند استثنا دیگر مراسم خود را به زبان فارسی که زبان اول بیشتر مسیحیان ایرانی است برگزار نمی‌کنند. برگزاری هر مراسمی در روزهای جمعه که روز تعطیل عمومی است ممنوع است.
برای همین رفتن به کلیسا به معنای مرخصی گرفتن از کار و چشم پوشیدن از حقوق نصف یک روز است. مسیحیانی که به مراسم می‌روند از نزدیک تحت نظرند. کلیسا‌ها باید فهرست اعضای خود را با شماره کارت شناساییشان در اختیار دولت بگذارند تا کسانی را که به کلیسا می‌روند بتوان به آسانی تعقیب کرد. کلیساهای به رسمیت شناخته شده به سختی می‌توانند اجازه تعمیر بنا بگیرند. رژیم با یک مبارزه تبلیغاتی متمرکز به تلافی رشد مسیحیت برآمده است. مسیحیان به هیچ رو حق ندارند در باره دین خود با مسلمانان سخن بگویند. رهبر کلیساهایی که کوشیده‌اند در میان غیرمسیحیان تبلیغ کنند اعدام شده و اعضای آن‌ها به زندان فرستاده و شکنجه شده‌اند. برگزارکنندگان مراسم عشا در زیر تهدید دائمی دستگیری و بازجویی‌های خشونت‌آمیز زندگی می‌کنند.
به ما گفته شد که سخت‌گیری و خشونت رژیم درست در مقابل مهربانی و مدارای مردمان معمولی قرار دارد. ایرانی‌ها به تاریخ ادبی و تغزلی خود افتخار می‌کنند. با وجود شکنجه و پیگیرد، کلیسای ایران به سرعت در حال رشد است. مسیحیان ایرانی که ما در ترکیه دیدیم به ما گفتند که تبلیغات رژیم برضد مسیحیان جایی در میان مردم ندارد.
در استانبول با دو مرد جوان به نام فرهاد و ناتان ملاقات داشتیم. آن‌ها در ایران مسیحی شده بودند و به کلیسا پیوسته بودند. ناتان با خواندن انجیل، که زن جوانی در همسایگی آن را به او داده بود، مسیحی شده بود. از او پرسیدم که آیا در باره انجیل با آن زن صحبت کرده است. در پاسخ گفت که چون مجرد بوده نمی‌توانسته گفتگوهای طولانی با او داشته باشد.
روزی در سال ۱۳۹۰ دو جوان برای پخش انجیل با موتور سیکلت به روستایی می‌روند. ماشین پلیس آنها را تعقیب می‌کند و در جایی پلیس ها تفنگ خود را به سوی آنها می‌گیرند. در تلاش برای فرار با موتورسیکلت، بر زمین می‌افتند و زخمی می‌شوند. به پاسگاه پلیس برده می‌شوند و یک هفته ای را که در آنجا بودند تحت هیچ درمان پزشکی قرار نمی‌گیرند.
آنها شش هفته در زندان بودند که بخشی از آن را در انفرادی گذراندند و با سپردن ضمانت آزاد شدند. ناتان تصمیم می‌گیرد که همان شب از کشور فرار کند. وقتی فرهاد این را می‌شوند تصمیم می‌گیرد که او هم کشور را ترک کند. ناتان توانست خود را به مرز ترکیه برساند و به عنوان یک مسافر معمولی وارد آن کشور شود. فرهاد که دیرتر کشور را ترک می‌کند فرصت نمی‌کند خود را همان شب به مرز ترکیه برساند. در عوض به گرجستان می‌رود که نزدیک‌تر است و آنجا به کمک یک قاچاقچی که در اینترنت پیدا می‌کند از مرز می‌گذرد.
ما با مسیحیان فوق‌العاده‌ای ملاقات کردیم. در کیسری با متیو آشنا شدیم که داستان دستگیری خودش را برایمان تعریف کرد. او را همراه همسرش به جرم تهدید امنیت ملی که می‌تواند تا شش ماه زندان داشته باشد برای دوره‌ای زندانی می‌کنند. او با فرشید فتحی هم زندانی بوده. دوران زندانش سه ماه طول می‌کشد که یک ماه آن را در انفرادی می‌گذراند.
ما با کسان زیادی ملاقات کردیم که به دلیل دین شان در ایران رنج برده‌اند. در مواردی رنجی بسیار سخت و دشوار؛ ولی در عین حال از دین‌شان دست نکشیده‌اند. در عوض به نظر می‌رسید که بیشتر مصمم شده‌بودند تا در باره ایمان خود با هم‌میهنانشان گفت‌‌وگو کنند.
 منبع:  لفت فوت فورواردت ترجمه از روز- 23 ژانویه 2013


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر