پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۱

مصاحبه اف سی ان ان با کارگردان "ایمان در سکوت"، اولین فیلم داستانی درباره جفا بر مسیحیان ایران

Farshid_2010
"فرشید سید مهدی" : من خیلی تلا ش کردم فیلم روایتی حقیقی جفاها را تعریف کند. تمام عناصراصلی داستان و نکاتی که بر روی آنها تاکید گذاشه شده بر اساس ماجراهای واقعی و مستند است که اتفاق افتاده اند.
 شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان – به دنبال انتشار گزارشی تحلیلی از سوی اف سی ان ان با عنوان " فیلم بحث انگیز ایمان در سکوت ..... "، در اردیبهشت ماه سال جاری، پیامها و نامه های متعددی از کاربران اف سی ان ان به دست ما رسید. برخی از این پیامها جنبه انتقادی از فیلم مذکور داشتند و برخی نیز از ما به دلیل نوشتن یک نقد به نسبت تند از یک فیلم مسیحی ایراد گرفته بودند.

توجه زیاد به این موضوع باعث شد تا خبرنگار اروپائی اف سی ان ان به این فکر بیفتد تا با "فرشید سید مهدی" کارگردان این فیلم که ساکن اروپا می باشد مصاحبه ای ترتیب دهد. به این منظور که  نظرات او نیز به گوش کاربران اف سی ان برسد و به قول معروف تنها به قاضی نرفته باشیم.
مقدمه و متن گفتگوی خبرنگار ما با فرشید سید مهدی به شرح زیر است:

فرشید سید مهدی کارگردان فیلم "ایمان در سکوت"  قدم به 44 سلگی گذاشته،او سالهای زیادی است ساکن کشور هلند می باشد. در حالی  که خود را یک نوکیش مسیحی  و دریافت کننده نجات می داند ، می گوید زندگیش را وقف مسیح نموده است.
فرشید  ضمن اینکه مدیر سیمای مسیحیان ایران "سما تی وی" می باشد، به عنوان یک شبان فعالیت کلیسائی نیز دارد. او همچون  یک چهره شناخته شده مسیحی در کشور محل اقامتش با بیشتر ایرانیان مسیحی در ارتباط است. از این رو می گوید که شناخت خوبی از نزدیک درباره وضعیت نوکیشان مسیحی ایرانی دارد.
هرجا که او را ببینی، چه در دفترکارش یا در کلیسا، چه در خانه یا در حال رانندگی، به نظر می رسد فرشید همیشه برای رفتن عجله دارد. سرش همواره شلوغ است. از وی برای کاری وقت بخواهی امکان ندارد اولش جواب مثبت بشنوی. اما پای عمل تر از دیگران است و در نهایت  دستت را خالی نمی گذارد. باید در خانه اش باشی تا ببینی چه گرم پذیرائی می کند یا در کلیسا پای صحبتش بشینی تا بفهمی چقدر پر حرارت سخن می گوید. به قول خودش تلاش می کند مثل یک بخاری  گرما بدهد!
عاقبت پس از چند بار تلاش با او قراری گذاشتم. وقتی با او نشستم، مستقیم و بی حاشیه  رفتم سراغ اصل مطلب:
چرا این فیلم را درست کردی؟ چی تو فکرت بود؟
فرشید : آگاهی دادن. بیشتر از هر چیز این فیلم را درست کردم تا درباره آنچه دارد در داخل کشور بر مسیحیان می گذرد به همه آگاهی بدهم. من به علت فعالیتهام با مسیحیان زیادی که در داخل ایران زندگی می کنند در ارتباط هستم و مرتب بی عدالتیهائی که بر آنها وارد می شود را می شنوم و می بینم. نوع این بی عدالتی ها طوری است که پنهان می ماند. بچه های سیاسی یا اقلیتهای قومی درباره شان بسیار گفته می شود و سازمانهای بسیاری از ایشان دفاع می کنند. اما با بچه های مسیحی در داخل ایران از نظر عدالت و انسانیت برخورد بدی می شود و کمتر کسی درباره آنها می گوید. به همین دلیل خیلی ها تحت تاثیر تبلیغات حکومتی فکر می کنند مسیحیان داخل ایران مشکل جدی ندارند.
امکانات فنی برای اجرای این کار چگونه فراهم شد؟ از کجا پولش را آوردی؟
فرشید : ما امکانات محدودی در سما تی وی داشتیم که از آنها استفده کردیم. سازمانهای مسیحی ایرانی نظیر 222 هم قدری امکانات و افراد در اختیار ما گذاشتند. هدیه های کوچکی هم از چند سازمان مسیحی به ما رسید. بخشی هم البته سرمایه گذاری شخصی بود به امید برکت روحانی خداوند.
این کار چه بازخوردهائی داشت؟ آیا این فیلم دیده شد؟
فرشید : در اولین قدم سازمان "اچ وی سی" یا کمک به کلیساهای جفا دیده، زمستان گذشته نمایشگاهی در شهر اوترخت هلند برگزار کرد و ما آنجا این فیلم را نمایش دادیم. در آن زمان عده زیادی فیلم ما را دیدند و برای اولین بار از این طریق با وضعیت مسیحیان در داخل ایران آشنا شدند. بعد هم این فیلم را برای چند سازمان و نهاد حقوق بشری ، همچنین پارلمانهای اروپائی نگران برای وضعیت حقوق بشر در ایران نظیر پارلمان هلند  فرستادیم. فیلم بازدید کننده های بسیاری نیز در اینترنت و دنیای مجازی از طریق سایت سما تی وی و سایتهائی که آن را به  اشتراک گذاشته بودند نظیر اف سی ان ان داشت. اظهار نظرهای زیادی شد و ما تشویقها ی زیادی گرفتیم. البته انتقادهائی هم بود. بعد هم شنیده ام این روزها هرجا سمینار یا جلسه ای برای بررسی وضعیت مسیحیان ایرانی برپا می شود فیلم ما را نمایش می دهند.
عکس العمل بینندگان و دیده شدن این فیلم تا چه اندازه انتظارات شما را برآورده کرده است؟
فرشید : خوب. برای اولین حرکت در این زمینه بد نبود. کار داستانی با موعظه و سخنرانی فرق دارد. این اولین بار برای من بود که  یک کار داستانی می کردم. مخاطبها نیز انتظار و توقعشان در مورد کار داستانی متفاوت است. مهم این است که من باید این اولین تجربه را می کردم و این کار را کردم. از عکس العملها چه موافق چه مخالف راضی هستم. انتظار من را در حد اولین کار داستانی با این موضوع خاص تا حد زیادی برآورده کرد.
بعضی ها انتقاد کردند که در فیلم اغراق شده است. داستان تا چه حد از واقعیت بهره داشت؟
فرشید : خیلی. من خیلی تلا ش کردم فیلم روایتی حقیقی را تعریف کند. تمام عناصراصلی داستان و نکاتی که بر روی آنها تاکید گذاشه شده بر اساس ماجراهای واقعی و مستند است که اتفاق افتاده اند. برگزاری جلسات کلیساهای خانگی در کشور همراه با ترس و اقدامات پوشش دهنده مثل جشن تولد، نگرانی ایمانداران شرکت کننده در این جلسات و توجه آنها به مسائل امنیتی، یورشهای وحشیانه ماموران نقاب دار، فحاشی و ضرب و شتم به مسیحیان حاضر در اینگونه جلسات، بازجوئی های خشن، تهمت زدن و گفتن حرفهای نفاق افکنانه، گروگانگیری اعضای نزدیک خانواده و عزیزان بازداشت شدگان. اینها همه واقعیت هستند. اما این رابطه دختر و پسر یک قالب داستانی برای جذاب کردن فیلم است. برای دادن جنبه دراماتیک و نمایشی به واقعیاتی که می خواستم از طریق این فیلم آنها را عرضه کنم و توجه مخاطبم را به آنها جلب کنم.
یعنی به نظر خودت اصلا اغراق در فیلم جائی نداشت؟
فرشید : تا منظورت از اغراق چه باشد. اگر منظور اغراق در ظلمهائی که به مسیحیان بازداشتی می شود و یا وضعیت بازداشتگاهها، فکر می کنم نه تنها اغراق نکرده ام بلکه برای برخی ملاحظات از بعضی چیزها صرف نظر شده است. مثلا از گذاشتن حرفهای رکیکی که به ایمانداران مسیحی و به خصوص زنان می زنند و خیلی نقلها از آنها شنیده ام، به خاطر مسائل اخلاقی خودداری کردم. خیلیها که سابقه زندان در ایران داشته اند و در این بازداشتگاهها گیر افتاده اندبه من اعتراض می کردند که وضعیت فیزیکی  بازداشتگاهها را خوب و مناسب نشان داده ام. این افراد که تجربه داشتند و از نزدیک دیده بودند، می گفتند که شرایط واقعی خیلی بدتر از این است.
اما اگر منظورت از اغراق نوعی تاکید گذاری بر نشانه ها ست، این درست است. یک روش سینمائی برای برجسته کردن یک موضوع پر رنگ کردن آن است. به طور مثال مل گیبسون در فیلم"مصائب مسیح" به عمد بر روی شکنجه شدن و زخمی شدن شدید عیسی تاکید گذاشت و با اغراقهای نمایشی نظیر گریم و دکوراسیون آن را برجسته ساخت تا مخاطب را متوجه پیام فیلم که دردکشیدن عیسی برای نجات انسان بود بنماید. من هم در فیلمی که ساختم تلاش کردم بر روی درد و رنجی که مسیحیان در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی با آن مواجه هستم تاکید بگذارم و آن را به روشهای سینمائی پر رنگ نشان دهم.
برگردیم به داستان فیلم. منظورت از رابطه عاطفی بین ایماندار و بسیجی چه بود؟ چرا کاراکتر بسیجی را انتخاب کردی؟
فرشید : خوب البته یک دلیلش همان مسئله دادن کشش و جذابیت داستانی به فیلم بود که قبلا لزوم آن را توضیح دادم. ولی چرا بسیجی را انتخاب کردم ؟ این بر می گردد به نظر شخصی خودم و خیلی از مسیحیانی که می شناسم راجع به بسیجی ها. بسیجی ها  یک طبقه خاصی در جامعه ما هستند که تعداد آنها از یکی دو درصد کل جمعیت تجاوز نمی کند ولی به علت حمایتهای تبلیغاتی حاکمیت از آنها نقش آنها در سیاست و فرهنگ برجسته شده است. آنها معمولا افرادی کم سواد یا بی سواد تحت سلطه خرده فرهنگ اسلام انقلابی آمیخته با فرهنگ داش مشتی و لات بازی هستند. برخی از آنها دروغهای حاکمان باورشان شده است ولی خیلی از آنها برای دریافت منافع جزئی و روزمره طرف حاکمیت را گرفته اند. اگر خوب دقت کنیم آنها خودشان قربانیان بزرگ این بازی محسوب می شوند. بسیجی هم دیگران را پای خواسته های کوچک خود قربانی می کند و هم خودش اولین قربانی تعصبات و جنایاتی است که می کند. آنها بازیچه قرار گرفته اند و انسانیت خود را بسیار ارزان فروخته اند. بسیاری از آنها که وجدان دارند زود این را می فهمند و راه خود را جدا می کنند. آنها اصولاآدمهای متناقضی هستند. مثلا در حالی که دخترها و پسرها را در خیابان بازداشت می کنند خودشان دوست دختر دارند. یا در حالی که سی دی های موسیقی پاپ  و فیلم غربی ویا  مبتذل را ضبط می کنند خودشان به شنیدن و دیدن آنها معتادند.  وقوع اتفاقاتی نظیر آنچه که در این داستان پیش می آید خیلی وقتها آنها را به خود می آورد و وجدانشان را بیدار می کند.
برخی از بینندگان فیلم نتوانستند نقش آن موبایل دوربین دار را در داستان بفهمند. نفش آن چه بود؟
فرشید : موبایل دوربین دار امروز در جهان نشانه انقلاب دیجیتالی است که خواه نا خواه همه چیز را به نوعی تغییر داده است. در ایران نیز چنین است. عکسها و فیلمهای گرفته شده با دوربینهای موبایل ایرانیان  در وقایع پس از انتخابات سال 88  برای نخستین بار جهان را با این واقعیت آشنا ساخت. من می خواستم با آن موبایل دوربین دار لینکی بین مسئله آزار و جفا بر مسیحیان با مسائل دیگر در جامعه ایران باز کنم. ضمن اینکه مستند و حقیقی بودن آنچه در این داستان شرح داده می شود را به بیننده یاد آور شوم. البته طبیعی است که خیلی وقتها برداشت بیننده یک اثر با آنچه نظر خالق اثر بوده متفاوت است. این زیبائی و لطف کار هنری می باشد.خیلی ها به من گفتند که از موبایل دوربین دار تصور کرده اند که من منظورم شرکت جاسوسهای حکومت در جلسات است. من چنین منظوری نداشتم. ولی برداشت آنها هم برایم جالب بود.
عده ای انتقاد کرده اند که فیلم خیلی کوتاه بود. به نظر می رسید داستان جای کار بلندتری داشت. چرا آن را کوتاه ساختی؟
فرشید : درسته. سناریوی فیلم طولانی تر بود.اما به دلیل نداشتن امکانات و ساپورت مناسب مالی نتوانستم تمام سناریو را بسازیم و آن را به اجبار کوتاه کردم. اگر پشتیبانی مالی قوی تری داشتم می توانستیم هم کار را بلندتر بسازم و هم کار بهتری ارائه دهم. آره قبول دارم که داستان جای کار بیشتر و بلندتر را داشت.
آخرین حرف. چیز دیگری برای گفتن داری؟
میخواهم اینجا از همکارانی که داوطلبانه با من به عنوان بازیگر و عوامل فنی کار کردند تشکر کنم. آنها همه افراد غیر حرفه ای بودند. ولی تمام تلاش خودشان را برای بالا بردن کیفیت کار انجام دادند. همینطور از سازمانهائی که امکانات فنی و مالی در اختیار این طرح گذاشتندسپاسگزارم. خوشبختانه فیلم در حد خودش تاثیر داشت. اولین کار با چنین موضوعی بود. بعد از آن چند موزیک ویدیوی کوتاه با همین خط داستانی توسط دوستان هنرمند مسیحی دیگر تولید شد. من فکر می کنم حالا خیلی ها به خود می گویند که لازم است نترسیم و حقیقت جفا بر مسیحیان ایران را به دنیا بگوئیم. باید در آینده منتظر کارهای بهتر و قوی تری در این زمینه باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر