سه‌شنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰

اخراج یک جوان مسیحی از کشوربه دنبال ندادن شناسنامه ایرانی به او

محسن که از مادری ایرانی و پدری ایرانی تبار در شهر قم متولد شده به علت ایمانش اکنون در حال اخراج ازکشور است و فقط تا پایان سال نود  ( مارچ 2012 ) فرصت دارد که ایران را ترک نماید وبه عراق برود . 

 
به گزارش شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان ، محسن الف 22 ساله دانشجوی سابق دانشگاه اراک که پدر او از معاودین عراقی بوده است با وجود اینکه خودش متولد ایران میباشد  ، وقتی در 29 فروردین سالجاری ( 18 آپریل 2010) برای دریافت کارت اقامت توقیف شده اش به پلیس اتباع خارجی مراجعه کرد از او تعهد گرفتند که تا پایان سال جاری باید برای خروج از کشور و رفتن به کشور عراق اقدام کند.
این جوان که متولد و ساکن شهرستان قم میباشد با آنکه از مادری ایرانی متولد شده است به علت قوانین پیچیده و غیر عادلانه مربوط به اقامت اتباع بیگانه در ایران هرگز موفق به گرفتن شناسنامه ایرانی نشده است . پدر او از عراقیان ایرانی تبار بوده که در سالهای دهه 50 شمسی ( دهه 70 میلادی ) در زمان حکومت حزب بعث و قدرت  صدام حسین به علت پیشینه ایرانی از عراق اخراج میشود . در واقع هم پدر و هم مادر این شخص هردو ایرانی هستند اما پدرش تابعیت و حق شهروندی عراق را داشته است که  تازه این حق به دلیل تبار ایرانیش از او سلب شده بود .
حکومت جمهوری اسلامی با این افراد که با اجبار توسط دولت وقت عراق از آن کشور بیرون رانده شده بودند همواره برخوردی دوگانه داشته است . به برخی از این افراد که با حکومت و دولت جمهوری اسلامی وابستگی دارند نه تنها تابعیت و شناسنامه ایرانی داده شده است بلکه بعضا حتی به مقامات بالا و حساسی نیز رسیده اند. شاهرودی رئیس سابق قوه قضائیه جمهوری اسلامی و نقدی فرمانده  فعلی بسیج سپاه پاسداران که از عوامل اصلی سرکوب مردم میباشد ، هردو از معاودین عراقی هستند. اما کسی که دارای وابستگی وارادتی به حکومت جمهوری اسلامی نباشد حق دریافت شناسنامه ایرانی را ندارد و هر سال باید برای تمدید کارت اقامت یک ساله اش به اداره امور اتباع خارجه مراجعه نماید .
محسن در مورد وضعیت شهروندی خود به اف سی ان ان میگوید : چند سال پیش قانونی در ایران  تصویب شد که طبق آن  کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجه است به وجود آمده اند و بلافاصله بعد از رسیدن به سن 18 سال تمام یکسال دیگر در ایران اقامت کرده باشد تبعه ایران محسوب می شوند (بند 5 ماده 976 قانون مدنی) .
با تصویب این قانون من هم درخواست تابعیت دادم  و هم ازدواج کردم .    در طول این مدت هم پیگیر کارهای مربوط به تابعیتم بودم و به این فکر می کردم که بعد از 22 سال رنج و محدودیت می توانم به حقوق شهروندیم دست پیدا کنم، ولی بالاخره بعد از دوبار تجدید نظر آب پاکی را روی دستم ریختند و به دلایلی که برایم روشن نیست گفتند شما نمی توانید تابعیت ایران را بگیرید. این مسئله  تبدیل به کابوسی برای  من شد ، چون به این ترتیب ازدواج من قابل ثبت شدن قانونی نبود .  بعد از آن هم زمانی که برای ثبت ازدواجم در اداره اتباع اقدام کردم با آن هم مخالفت کردند  و رویای تشکیل خانوانده من که پایین ترین حق انسانی من است بر باد رفت  و من ماندم و نداشتن حق تحصیل و  حق کار و حق ازدواج و حق مسافرت و حق تملک و در کل نداشتن حق زندگی .
 محسن وقتی از همه جا نا امید میشود، یک  روز که در اینترنت به دنبال یافتن مطالب مربوط به پناهندگان و راههای حل مشکل اقامتی اش بود  ناگهان بطور اتفاقی  با کلام خداوند برخورد میکند که فرموده است : " اگر کسی به یک طرف صورتت سیلی زد ، بگذار به طرف دیگر هم بزند ! اگر کسی خواست ردای تو را بگیرد . پیراهنت را هم بده"  ( انجیل  لوقا 29:۶).
او خودش در این باره میگوید : بله این جمله  مسیح بود که مرا عاشق محبت خود کرد، محبتی که تا آن روز از درک آن عاجز بودم, محبتی که جای خالیش را در دلم احساس کردم و به مسیح ایمان آوردم و بعد از آن بود که متوجه شدم مسیحیان در ایران با چه مشکلات فراوانی روبرو هستند.
از آن پس محسن در وبلاگ شخصی اش به مسائل مسیحیان ایران نیز در کنار مسائل اتباع خارجی و پناهندگان اشاره میکند . شاید به دلیل انتشار همین مطالب است که مسئولین اداره اتباع خارجه پی برند که او مسیحی شده است و وقتی او در پایان سال 1389 ( فوریه 2011 ) برای تمدید کارت اقامتش مراجعه میکند کارت او را تمدید نمیکنند و او را به اداره پلیس اتباع بیگانه معرفی مینمایند . در آنجا از او بازجوئی مفصلی درباره ایمان مسیحی اش میشود و به دلیل آنچه در وبلاگش منتشر کرده و صلیبی که بر روی دستش خالکوبی کرده است کارت اقامتش را توقیف میکنند .
محسن اکنون در حال اخراج شدن از ایران است و فقط تا پایان سال  90 ( مارچ 2012 ) فرصت دارد که ایران را ترک نماید . او در جواب این سوال که راجع به عراق رفتن چه فکر میکند ؟ میگوید :
عراق جزو ۱۰ کشور اول در آمار سال ۲۰۱۱ سازمانهای جهانی حقوق بشر از نظر خطرناک بودن برای مسیحیان است، به گونه دیگر می توان گفت تمام کشور های مسلمان برای مسیحیان و نوکیشان مسیحی که روبه افزایش اند خطرناک هستند و دلیلش هم حکم ارتداد است که در دین اسلام وجود دارد. مسئله ای که شرایط من را بسیار دشوار میکند این است که من عربی بلد نیستم و یک مسیحی هستم، از طرف دیگر یک ایرانی ام، در همین چند باری که برای کارهایم به سفارت عراق مراجعه کردم متوجه شدم که اکثر عراقی ها از ایران  به دلایل دخالتهای ایران در کشورشان متنفر هستند.
هیچکس دلش نمی خواهد از خانواده و وطنی که در آن بزرگ شده دل بکند ولی زمانی که می بیند، نمی تواند با شرایطی که برایش به وجود آمده زندگی کند، حاضر می شود به کشوری برود که از نظر سطح زندگی از وطنش پایین تر است و راهی که پدرانشان آمده اند را حالا خود باید برگردند و این دقیقاٌ همان چیزی هست که مسئولان این حکومت آن را می خواهند.
 محسن از همه مسیحیان جهان میخواهد که برای او و صدها نفر مشابه او دعا کنند و از سازمانهای جهانی حقوق بشر و مدافعان حقوق پناهندگان درخواست دادرسی و رسیدگی عادلانه به پرونده اش را دارد . او که یک مسیحی است خود را ایرانی میداند و نه عراقی و سوالش این است که چرا باید به خاطر عقاید و ایمانش از زندگی در کشوری که در آن متولد شده است و رشد نموده محروم شود ؟



فرستنده:محمد رضا فرشادفر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر