خبرگزاری هرانا - در ماههای اخیرا و بخصوص پس از ورود به سال ۲۰۱۱ میلادی شاهد افزایش فشارها و دستگیریهای اقلیتهای دینی خاصه مسیحیان در ایران بودیم، بطوریکه آقای مرتضی تمدن، استاندار تهران در آغاز سال ۲۰۱۱ در گفتگویی خبری، در تلویزیون ایران از برخورد شدید با پیروان مذاهب و اقلیتهای دینی در ایران خبر داد و با فاصله چند روز بعد از آن، شاهد دستگیری تعداد زیادی از مسیحیان در داخل ایران به اتهامهایی واهی مانند اقدام علیه امنیت ملی و تبشیر دین مسیحیت بودیم.
بدین لحاظ برای اطلاع از چرایی این دستگیریها و اطلاع ازعلت ترس سران حاکم بر ایران، از افزایش تعداد پیروان سایر ادیان در جمهوری اسلامی، گزارشگر "هرانا" گفتگویی با یکی از کارشناسان ایماندار مسیحی و کشیش ارشد "کلیسای ایران"، آقای فیروز صادق خانجانی داشت که ایشان اینگونه به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
وی در پاسخ سوالی که در آن از علت دستگیریها و افزایش فشارها بر اقلیتهای دینی مقیم ایران، بخصوص مسیحیان، که در ماههای اخیر و با شروع سال جدید میلادی شدت یافته و نیز در بیان اهداف و دلایل حکومت در اعمال چنین محدودیتها و دستگیریهایی چنین گفتند:
«قبل از هر چیز لازم میدانم تا تاریخچهای هر چند کوتاه از دیدگاه دولت با اقلیتها بگویم، به نظر من نویسندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای اینکه بتوانند چهرهای قابل قبول از» رافت اسلامی «به جهان ارائه بدهند، در بند ۱۳ قانون اساسی، حقوقی را برای اقلیتهای مذهبی در نظر گرفته و وضع کردند که متاسفانه باید گفت که هدف جمهوری اسلامی ایران از اقدام چنین عملی، فقط و فقط فریب و تظاهر و ارائه یک نمایش جهانی بوده است تا به ارائه یک تصویر مثبت از خود ضمن پنهان سازی ماهیت اصلی و درونی خود، جامعه بین الملل را با خود همراه سازد.
دلیل بنده برای اثبات این مساله، نگاهی به عملکرد ۳۲ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران در حیطه حقوق بشر و به ویژه حقوق اقلیتها میباشد که در آن جمهوری اسلامی بارها و بارها بدون هیچ ابایی، به نقض گسترده حقوق شهروندان و اقلیتهای ساکن در ایران و مردم خود پرداخته و سپس با حاشیه سازی، دروغپردازی و اتهام فرافکنی سعی در توجیه یا پنهان سازی عملکرد خود از نظر جامعه بین الملل و فعالان حقوق بشری پرداخته است.
باید قبول کنیم که بعضی از قوانین مکتوب در جمهوری اسلامی در تضاد کامل با آنچه نظام اسلامی آنرا مصلحت نظام می نامد قرار دارد و از اینرو است که مشکل بزرگ ما از اینجا آغاز میشود.
در نگاه نظام اسلامی آزادی اقلیتها تا جایی معنی دارد که ابراز نشود، در صورتی که این تفکر کاملا با اصل ۲۳ قانون اساسی در تضاد قرار دارد و نظام وقتی با چالشهای جهانی روبرو میشود مجبور است برای وقت کشی و رسیدن به هدف وارد بازی جدید شود و از طرفی نظام نمیخواهد عدم پایبندی خود را به قانون نشان بدهد، قانونی که توسط ملت و با رای ملت پذیرفته شده و نظام قسم خورده که پاسدار این قانون باشد و از سویی دیگر خیلی وقتها این قانون با منافع نظام در تضاد قرار دارد و اینجاست که نظام بازی کثیف خود رآغاز میکند که اساساٌ این بازی با دو هدف انجام میشود اول وقتکشی ودوم استفاده از این وقتکشی قانونی، برای از بین بردن اقلیتها.
شاید سوال بکنید چگونه؟، برای شما توضیح میدهم، نظام اسلامی به جهان میگوید ما با اقلیتها مذهبی مشکلی نداریم در رسانههای داخلی نیز بر این مساله تاکید و تایید میکند و وقتی سوال میشود پس کسانی که دستگیر کردید چه کسانی هستند؟ میگویند اینها فرقه هستند فرقه به معنی sect، میدانید که در قوانین بین المللی بر خورد با فرقهها یا به قولی sectها قانونی است، سکت به کسانی گفته میشود که امنیت اجتماعی را به خطر میاندازند مثل کسانی که در آیین خود قتل کودکان را مجاز میدانند و یا در عبادت خود تجاوز را مشروع میدانندو یا...
پس اینجاست که متوجه بازی ظریف و کثیف نظام میشویم، در مجامع بین المللی وقتی حرف سکت میشود در واقع وقت و زمانی برای بررسی مساله برای نظام بدست میآید و این وقت به نفع زندانیان نیست چون جامعه جهانی با یک ترمز قانونی برخورد میکند و از طرفی برای نظام فرصتی فراهم میشود تا مخالفان خود را به راحتی سرکوب کند حتی اگر نظام بتواند یک وقت ۳ماهه بدست آورد کافی است و یک پیروزی برای او محسوب میشود و جامعه جهانی باید متوجه بازی کثیف نظام ایران باشد و جلوی این بازی کثیف و خطرناک را بگیرد.»
دلیل بنده برای اثبات این مساله، نگاهی به عملکرد ۳۲ سال گذشته جمهوری اسلامی ایران در حیطه حقوق بشر و به ویژه حقوق اقلیتها میباشد که در آن جمهوری اسلامی بارها و بارها بدون هیچ ابایی، به نقض گسترده حقوق شهروندان و اقلیتهای ساکن در ایران و مردم خود پرداخته و سپس با حاشیه سازی، دروغپردازی و اتهام فرافکنی سعی در توجیه یا پنهان سازی عملکرد خود از نظر جامعه بین الملل و فعالان حقوق بشری پرداخته است.
باید قبول کنیم که بعضی از قوانین مکتوب در جمهوری اسلامی در تضاد کامل با آنچه نظام اسلامی آنرا مصلحت نظام می نامد قرار دارد و از اینرو است که مشکل بزرگ ما از اینجا آغاز میشود.
در نگاه نظام اسلامی آزادی اقلیتها تا جایی معنی دارد که ابراز نشود، در صورتی که این تفکر کاملا با اصل ۲۳ قانون اساسی در تضاد قرار دارد و نظام وقتی با چالشهای جهانی روبرو میشود مجبور است برای وقت کشی و رسیدن به هدف وارد بازی جدید شود و از طرفی نظام نمیخواهد عدم پایبندی خود را به قانون نشان بدهد، قانونی که توسط ملت و با رای ملت پذیرفته شده و نظام قسم خورده که پاسدار این قانون باشد و از سویی دیگر خیلی وقتها این قانون با منافع نظام در تضاد قرار دارد و اینجاست که نظام بازی کثیف خود رآغاز میکند که اساساٌ این بازی با دو هدف انجام میشود اول وقتکشی ودوم استفاده از این وقتکشی قانونی، برای از بین بردن اقلیتها.
شاید سوال بکنید چگونه؟، برای شما توضیح میدهم، نظام اسلامی به جهان میگوید ما با اقلیتها مذهبی مشکلی نداریم در رسانههای داخلی نیز بر این مساله تاکید و تایید میکند و وقتی سوال میشود پس کسانی که دستگیر کردید چه کسانی هستند؟ میگویند اینها فرقه هستند فرقه به معنی sect، میدانید که در قوانین بین المللی بر خورد با فرقهها یا به قولی sectها قانونی است، سکت به کسانی گفته میشود که امنیت اجتماعی را به خطر میاندازند مثل کسانی که در آیین خود قتل کودکان را مجاز میدانند و یا در عبادت خود تجاوز را مشروع میدانندو یا...
پس اینجاست که متوجه بازی ظریف و کثیف نظام میشویم، در مجامع بین المللی وقتی حرف سکت میشود در واقع وقت و زمانی برای بررسی مساله برای نظام بدست میآید و این وقت به نفع زندانیان نیست چون جامعه جهانی با یک ترمز قانونی برخورد میکند و از طرفی برای نظام فرصتی فراهم میشود تا مخالفان خود را به راحتی سرکوب کند حتی اگر نظام بتواند یک وقت ۳ماهه بدست آورد کافی است و یک پیروزی برای او محسوب میشود و جامعه جهانی باید متوجه بازی کثیف نظام ایران باشد و جلوی این بازی کثیف و خطرناک را بگیرد.»
شما در بین گفتههای خود به یک نکته جالب و در خور توجه اشاره فرمودید و آن اینکه شما به تضاد بین مصلحت نظام اسلامی و نیز آزادی اقلیتهای دینی در ایران اشاره فرمودید، دلیل این امر را برای خوانندگان بفرمایید و اینکه چرا بین منافع و مصلحت نظام حاکم در ایران و آزادی اقلیتها تضاد وجود دارد و آزادی اقلیتها، منافع نظام را به مخاطره میاندازد؟
تبلیغ دین و ابراز عقیده از نظر قانونی ممنوع نیست، اما نظام به این میاندیشد که اگر بر فرض از طریق تبلیغ دین تعداد اقلیت ها به ۴۰ یا ۳۰ میلیون برسد نظام مجبور است خود با این تعداد هماهنگ کند و حتی از نظر آنها ماهیت اسلامی به خطر میافتد و کشور به سمت دمکراسی خواهد رفت که با منافع نظام سازگار نیست چرا که ملت مسیحی با حکومت اسلامی همخوانی تناسخ ندارد.
پس از طرفی این تفکر حاکمیت است و آنها نمیتوانند به صورت علنی و آشکارا به ملت بگویند که شما حق انتخاب ندارید و از طرفی دگر انیشی را تحمل نمیکنند پس سرکوب برای نظام اسلامی حیاتی است و برای آنها مهم نیست به چه قیمتی تمام میشود مثل قذافی و سران مانند او، برای حاکمیت ایران مهم بقا خودشان است، نظام میگوید تبلیغ ایمان مسیحی اقدام علیه امنیت کشور یا توهین به مقدسات است که در پاسخ به این تفکر میخواهم توجه شما را به سخنان آقای خامنهای جلب کنم که ایشان در سفری که به قم در آبانماه داشتند در سخنرانی که برای آخوندهای خارجی داشتند به این آخوندها گفتند که بروند و اسلام را در جهان تبلیغ کنند پس با توجه به برداشت جمهوری اسلامی از تبلیغ میتوانیم این برداشت را داشته باشیم که رهبر ایران آخوندهای خارجی را دعوت به توهین به مقدسات دیگران و اقدام علیه امنیت آنها فرا خوانده است اگر تبلیغ عقاید دیگر در ایران بد است پس تبلیغ اسلام در جهان نیز بد است.
نظام باید جرات شنیدن از دیگران و انتفاد را داشته باشد به نظر میرسد که حکم قرآنکه میگوید در پذیرش دین اجباری نیست برای خارجیها باشد نه ایرانی ها و این نشان میدهد که گاهی اوقات بین قرآن ونظام تضاد به وجود آمده است و این خطرناک است.
نظام ایران بیاحترامی به قرآن را تحمل نمیکند ولی براحتی کتاب مقدس دیگران را میسوزانند آقای خامنهای در واکنش به بیاحترامی به قرآن فرمودند که ما هیچ وقت با کتاب دیگران اینکار را نخواهیم کرد این حرف ایشان مرا به یاد آخر دوره شاه میاندازد که خیلیها میگفتند شاه خوب است و ساواک بد، و شاه از اقدامات ساواک اگاه نیست که امام در پاسخ گفتند اگر شاه آگاه نیست پس حاکم توانایی نیست چون به عنوان مسئول باید پاسخگو باشد پس اگر بگویند رهبر نمیداند که کتاب مقدس مسیحیان سوزانده میشود من با احترام پاسخ امام را به ایشان میدهم.
فحش و ناسزا میگویند و به سخنان رهبر گوش نمیدهند که گفته دشنام ندهید اما نکته آخری که میخواهم بگویم این است نظام ایران خود را یک نظام دینی میداند که بر پایه عدل الهی برقرار است و بنیاد آن راستی و خون شهدا است عدلی که در آن به زندانیهایشان تجاوزها میشود، و دولتهای غربی را بیدین وفاسد و غیر قابل اطمینان میدانند.
پس اگر دولتهای غربی تخلفی در حقوق بشر انجام دهند قابل قبول است چون از دید دولت مردان ایران فاسد هستنند اما اگر آنها قولی بدهند نباید تخطی کنند خود را دیندار میپندارند پس فرق یک دیندار که نماز شب میخواند با یک بیدین چیست؟ این سوال ماست، ایران اسلامی نسبت به حقوق بشر امضا داده است و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و بارها اعلام آمادگی کرده پس چطور است که تخلفات آشکار انجام میشود؟ با دیدن جمهوری اسلامی باید قبول کنیم که سیاست آنها عین دیانتشون نیست چرا که پایبند اصولی نیستند که خودشان آن را پذیرفتند پس با رفتار خود نشان میدهند که قابل اعتماد نمیباشند، وقتی در غرب هستند میگویند در پذیرش دین اجباری نیست و یک چهره روشنفکر از خود نشان میدهند ولی وقتی در ایران هستند حکم اعدام برای کشیش ندر خانی در نظر میگیرند و به او میگویند اگر به اسلام باز گردی آزاد میشوی، بله ما خوب معنی «در پذیرش دین اجبار نیست» را درک میکنیم
پس از طرفی این تفکر حاکمیت است و آنها نمیتوانند به صورت علنی و آشکارا به ملت بگویند که شما حق انتخاب ندارید و از طرفی دگر انیشی را تحمل نمیکنند پس سرکوب برای نظام اسلامی حیاتی است و برای آنها مهم نیست به چه قیمتی تمام میشود مثل قذافی و سران مانند او، برای حاکمیت ایران مهم بقا خودشان است، نظام میگوید تبلیغ ایمان مسیحی اقدام علیه امنیت کشور یا توهین به مقدسات است که در پاسخ به این تفکر میخواهم توجه شما را به سخنان آقای خامنهای جلب کنم که ایشان در سفری که به قم در آبانماه داشتند در سخنرانی که برای آخوندهای خارجی داشتند به این آخوندها گفتند که بروند و اسلام را در جهان تبلیغ کنند پس با توجه به برداشت جمهوری اسلامی از تبلیغ میتوانیم این برداشت را داشته باشیم که رهبر ایران آخوندهای خارجی را دعوت به توهین به مقدسات دیگران و اقدام علیه امنیت آنها فرا خوانده است اگر تبلیغ عقاید دیگر در ایران بد است پس تبلیغ اسلام در جهان نیز بد است.
نظام باید جرات شنیدن از دیگران و انتفاد را داشته باشد به نظر میرسد که حکم قرآنکه میگوید در پذیرش دین اجباری نیست برای خارجیها باشد نه ایرانی ها و این نشان میدهد که گاهی اوقات بین قرآن ونظام تضاد به وجود آمده است و این خطرناک است.
نظام ایران بیاحترامی به قرآن را تحمل نمیکند ولی براحتی کتاب مقدس دیگران را میسوزانند آقای خامنهای در واکنش به بیاحترامی به قرآن فرمودند که ما هیچ وقت با کتاب دیگران اینکار را نخواهیم کرد این حرف ایشان مرا به یاد آخر دوره شاه میاندازد که خیلیها میگفتند شاه خوب است و ساواک بد، و شاه از اقدامات ساواک اگاه نیست که امام در پاسخ گفتند اگر شاه آگاه نیست پس حاکم توانایی نیست چون به عنوان مسئول باید پاسخگو باشد پس اگر بگویند رهبر نمیداند که کتاب مقدس مسیحیان سوزانده میشود من با احترام پاسخ امام را به ایشان میدهم.
فحش و ناسزا میگویند و به سخنان رهبر گوش نمیدهند که گفته دشنام ندهید اما نکته آخری که میخواهم بگویم این است نظام ایران خود را یک نظام دینی میداند که بر پایه عدل الهی برقرار است و بنیاد آن راستی و خون شهدا است عدلی که در آن به زندانیهایشان تجاوزها میشود، و دولتهای غربی را بیدین وفاسد و غیر قابل اطمینان میدانند.
پس اگر دولتهای غربی تخلفی در حقوق بشر انجام دهند قابل قبول است چون از دید دولت مردان ایران فاسد هستنند اما اگر آنها قولی بدهند نباید تخطی کنند خود را دیندار میپندارند پس فرق یک دیندار که نماز شب میخواند با یک بیدین چیست؟ این سوال ماست، ایران اسلامی نسبت به حقوق بشر امضا داده است و مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر را پذیرفته است و بارها اعلام آمادگی کرده پس چطور است که تخلفات آشکار انجام میشود؟ با دیدن جمهوری اسلامی باید قبول کنیم که سیاست آنها عین دیانتشون نیست چرا که پایبند اصولی نیستند که خودشان آن را پذیرفتند پس با رفتار خود نشان میدهند که قابل اعتماد نمیباشند، وقتی در غرب هستند میگویند در پذیرش دین اجباری نیست و یک چهره روشنفکر از خود نشان میدهند ولی وقتی در ایران هستند حکم اعدام برای کشیش ندر خانی در نظر میگیرند و به او میگویند اگر به اسلام باز گردی آزاد میشوی، بله ما خوب معنی «در پذیرش دین اجبار نیست» را درک میکنیم
ایشان در پاسخ به این سوال که آیا به نظر شما صدور حکم اعدام از نظر قضات ایرانی برای مسیحیان به جرم ارتداد، توجیه قانونی و شرعی دارد؟ گفتند:
«مسلما نه خیر، چون یکی از پایههای فقه شیعه اجماع است و در رابطه با ارتداد اجماعی وجود ندارد پس قضات نمتیوانند به فقه رجوع کنند و از نظر قانونی نیز بر طبق بند ۲ قانون مجازات اسلامی جرم باید در قانون آمده باشد ولی میدانیم که قانون گذار جرمی را برای ارتداد در نظر نگرفته است پس بر این اساس کسی را نمیتوان به جرم ارتداد دستگیر کردو سوم اینکه ایران بدون پیش شرط در سال ۱۹۶۶ و ۱۹۶۹ منشور حقوق بشر را امضا کرده است و پایبندی خود را به آن اعلام داسته است پس حکم ارتداد غیر قانونی است.
شما به عنوان یک عالم دینی، دینی که حرف از نجات میزند و میگوید نجات در آن است راههای فرهنگسازی و نهادینه شدن مبارزه با استبداد دینی و بخصوص استبداد ذاتی که در دین اسلام وجود دارد را در بین مردم چه میدانید؟
یکی از پایههای شیعه عقل است، اگر عالمان شیعه و اسلامی بپذیرند که بشر قرن ۲۱ انسان ۱۴۰۰ سال قبل نیست فکر میکنم خیلی از مشکلات حل شود، اگر درک کنند که انسان امروز بالغ است و نمیتواند زور را تحمل کند خیلی از مشکلات حل میشود.
انسان امروز بزرگتر نمخواهد بلکه یک راهنمای مهربان که شعور او را باور کرده است و به او اجازه انتخاب آزاد را میدهد، میخواهد. متاسفانه قانون اساسی جایگاه خود را در ایران از دست داده است زیرا که در قانون اساسی برگزاری اجتماعات و تظاهرات بدون اسلحه وصلح امیز آزاد است ولی به نظر میرسد که نظام نمیخواهد این حق را بپذیرد.
انسان امروز بزرگتر نمخواهد بلکه یک راهنمای مهربان که شعور او را باور کرده است و به او اجازه انتخاب آزاد را میدهد، میخواهد. متاسفانه قانون اساسی جایگاه خود را در ایران از دست داده است زیرا که در قانون اساسی برگزاری اجتماعات و تظاهرات بدون اسلحه وصلح امیز آزاد است ولی به نظر میرسد که نظام نمیخواهد این حق را بپذیرد.
پس سوال این است اگر اعتراض حق بروز ندارد پس نظام ایران با شاه چه فرقی دارد؟ پس انقلاب برای چه بود؟
باید قبول کنیم که قانون اساسی را پاسداری نکردند، آنچه مردم بدان رای دادند با آنچه انجام میشود فرق دارد و این همان واهمه ایست که سران نظام همیشه دارند و حتی از حرف رفراندم مجدد نیز لرزه به تنشان میفتد و همانطور که گفتم نظام اسلامی با قانون اساسی که خود آن را نوشته و وضع کرده است در تضاد قرار دارد.
ایشان همچنین در مورد آخرین وضعیت آقای یوسف ندرخانی و روند قضایی ایشان اظهار داشتند:
«متاسفانه نظام ایران خود را به نشنیدن زده است و اگر جامعه جهانی سکوت کند فاجعه رخ خواهد داد، باید فریاد زد
تا نظام بشنود، کم کم داریم وارد خط قرمز میشویم و زمان نداریم.
متاسفانه باید بگویم که حکم ارتداد و اعدام برادر یوسف ابلاغ شده و پرونده ایشان برای اظهار نظر به مراجع و شعبهای از دیوان عالی کشور در قم ارسال شده است و این زنگ خطری است برای جامعه مسیحیت که باید هوشیار بود.»
تا نظام بشنود، کم کم داریم وارد خط قرمز میشویم و زمان نداریم.
متاسفانه باید بگویم که حکم ارتداد و اعدام برادر یوسف ابلاغ شده و پرونده ایشان برای اظهار نظر به مراجع و شعبهای از دیوان عالی کشور در قم ارسال شده است و این زنگ خطری است برای جامعه مسیحیت که باید هوشیار بود.»
از جامعه جهانی و سازمانهای حقوق بشری در مقابل این نقض حقوق اقلیتها وسرکوب آنان در داخل ایران چه انتظاری دارید؟
«کار از بیانیه دادن گذشته، در ایران بقول یک کشیش معروف ما وارد وضیعت پیش از نسل کشی در ایران شدیم و باید جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری با جدیت کار کنند حتی اگر شده برای بیدار کردن ایران از خرید نفت چشم پوشی کنند مثل داستان الماس خون که غرب قوانینی برای آن گذاشت، چون خرید نفت وقدرت مالی ایران است که باعث میشود نظام سیاسی حاکم بر ایران دست به هر اقدام ضد حقوق بشری بزند پس ما میخواهیم که جامعه جهانی اقدامات موثر و کارسازی انجام دهد.
و در پایان از شما خوانندگان که وقت خود را به ما دادن تشکر میکنم و دعای من این است که آزادی اندیشه به معنی واقعی کلمه در ایران حاکم شود.»
و در پایان از شما خوانندگان که وقت خود را به ما دادن تشکر میکنم و دعای من این است که آزادی اندیشه به معنی واقعی کلمه در ایران حاکم شود.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر