پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۱

ارامنـه ایران پس از انقلاب اسلامی


.پس از انقلاب اسلامی که سال‌ها بود اقلیت‌های مختلفی مذهبی و قومی به زندگی به نسبت آرامی در کنار یک‌دیگر خو گرفته بودند، متاسفانه برای یک بار دیگر در تاریخ ما محدودیت‌ها و فشارها بر این هم‌وطنان گسترش و فزونی یافت.
« محبت نیوز» -  رادیو کوچه در گزارشی از تاریخچه ارامنه ایران گزارش داد، ارمنیان از جمله اقلیت‌های مذهبی در ایران هستند که هم‌چون دیگر اقلیت‌های دینی چیزی بیش از دو هزار سال در کنار ایرانیان زیسته‌ و توانسته‌اند بر زبان، فرهنگ، هنر و سنن یک‌دیگر تاثیر بگذارند.
پس از اسلام اما بارها مهاجرت‌های اجباری و ناخواسته‌ای بر این مردمان نجیب تحمیل شده است که برای نمونه می‌توان به کوچ اجباری ارامنه به دست «شاه عباس صفوی» در قرن دهم هجری اشاره کرد. «شاه عباس» که برای بازپس‌گیری تبریز و قره‌باغ و ارمنستان از سپاه عثمانی به آن مناطق حمله کرده بود برای پیروزی بر حریف از شیوه‌ی سرزمین سوخته بهره برد و در این راه بیش از 350000 نفر از ارمنیان را وادار کرد تا به داخل فلات ایران کوچ کنند. بخش فراوانی از آن‌ها در هنگام عبور از رودخانه‌ی «ارس» در آن غرق شدند. «شاه عباس» ارمنیان جلفای ارس را به اصفهان کوچاند و آن‌ها را در جنوب رودخانه‌ی زاینده‌رود اسکان داد که ارامنه این منطقه را به یاد سرزمین مادری خود جلفا نام نهادند. بار دیگر «نادرشاه افشار» در سال 1147 هجری قمری و پس از فتح گرجستان و کشتن سران ارمنیان جلفا و بستن کلیساهای ایشان و مجبور کردن آن‌ها به ترک دین خود، هزار خانوار از ارامنه‌ی آذربایجان را به مشهد کوچ داد و در بیرون دروازه‌ی «پایین خیابان»، در راسته‌ی بازار آن‌ها را سکنی داد و کلیسایی به شکل جلفای اصفهان برای ایشان ساخت.
فراموش نکنیم که تمامی این فجایع زمانی اتفاق افتاد که چیزی به نام سازمان ملل‌متحد، حقوق بشر و احترام به دیگر عقاید در جهان وجود نداشت و زندگی اقلیت‌ها، مذاهب و نژادهای مختلف در کنار یک‌دیگر به رسم و عادتی پذیرفته شده تبدیل نشده بود.
.
پس از انقلاب اسلامی که سال‌ها بود اقلیت‌های مختلفی مذهبی و قومی به زندگی به نسبت آرامی در کنار یک‌دیگر خو گرفته بودند، متاسفانه برای یک بار دیگر در تاریخ ما محدودیت‌ها و فشارها بر این هم‌وطنان گسترش و فزونی یافت. در اثر این فشارها که به ویژه در یک دهه‌ی اخیر شدت بیش‌تری گرفته است شمار فراوانی از اقلیت‌های دینی هجرت را بر ماندن در ایران ترجیح داده و از سرزمین مادری خود رفته‌اند. به طور مشخص و به سبب جمعیت به نسبت بیش‌تر ارامنه در قیاس با دیگر اقلیت‌های دینی، میزان مهاجرت‌های آنان مشهودتر بوده است. نگارنده که خود به سبب ممنوعیت‌های کاری که در ایران داشته چند سالی را به اجبار و برای گذران زندگی در محلات ارمنی‌نشین تهران به کار تدریس مشغول بوده است، به آسانی به چشم خود می‌دید که شمار دانش‌آموزان ارمنی سال به سال کاهش بیش‌تری می‌یابد که این موضوع رابطه‌ی مستقیمی با مهاجرت این عزیزان به غرب و به ویژه به ایالات متحده‌ی آمریکا دارد.
وضعیت در شهرهای دیگر ایران از این هم ناامیدکننده‌تر است. از این رو که اقلیت ارامنه در تهران و اصفهان به نسبت شهرهای دیگر از جمعیت بالاتری برخوردار بوده و از سویی دیگر به سبب غیرمذهبی بودن این شهرها زمینه‌ی تحریک افکار عمومی بر علیه این عزیزان آسان نبوده، عمومن شرایط ارامنه و دیگر اقلیت‌های مذهبی و قومی در این مناطق کمی به‌تر بوده است. شاید ذکر یک نمونه نشان دهنده‌ی وضعیت فعلی و شرایط پیش‌رو برای این هم‌وطنان باشد. در شهر مشهد برای صدها سال اقلیت کوچکی از ارامنه در کنار دیگر ایرانیان زندگی می‌کرده‌اند. در یکی دو دهه‌ی اخیر شدت فشارها بر روی ارامنه‌ی مشهد را می‌توان از تعطیل و تخریب تدریجی هر دو کلیسای آنان در این شهر دریافت. یکی از آن‌ها «کلیسای انجیلی مشهد» است که در کوچه‌ی گلستان، پشت باغ ملی این شهر واقع شده است. این کلیسا که نزدیک به هشتاد سال قدمت داشته و در نوع خود یک میراث فرهنگی باارزش به شمار می‌آید، به افراد عادی واگذار شده و بخش‌هایی از آن فروخته شده و متاسفانه چند سال پیش دچار حریقی شده است که در عمدی نبودن آن شک و تردیدهای فراوانی وجود دارد. جالب است بدانید که این محله‌ی مشهد تا حدود سال اواخر دهه‌ی چهل شمسی محل زندگی یهودی‌ها و مسیحی‌ها بوده و این کلیسا و یک کنیسه در کوچه‌ای نزدیک به آن وجود داشته که متاسفانه پس از انقلاب تخریب شده است. این محله که از محلات اعیان‌نشین سابق مشهد به شمار می‌آمده به محله‌ی جهودها معروف بوده است اما اکنون بیش‌تر ساکنین آن را روحانیون بلندپایه تشکیل می‌دهند !
دیگر کلیسای مشهد، «کلیسای مسروپ مقدس» است که در میدان «دهم دی» شهر مشهد قرار دارد و در سال 1941 میلادی توسط ارامنه ساکن این شهر بنا شده است. در اطراف کلیسا زمانی ساختمان‌های اداری و مدرسه ارامنه‌ی مشهد قرار داشته است. باوجود این‌که این کلیسا به سبب ارزش‌های معماری و تاریخی‌اش در سال 84 از سوی اداره میراث فرهنگی خراسان در فهرست آثار تاریخی-فرهنگی کشور به ثبت رسید اما پس از مهاجرت گسترده‌ی ارامنه از مشهد، این کلیسا به بنایی متروکه تبدیل شده که تنها خانواده‌ای ارمنی به عنوان سرایدار در آن زندگی می‌کنند. تا جایی که نگارنده اطلاع دارد سرنوشت ارامنه‌ی ساکن دیگر شهرهای ایران نیز به همین وضعیت بوده و از شمار آنان به شدت کاسته شده است. ای کاش روزی نرسد که دیگر در کشورمان ایران از این رنگارنگی و دگرگونی قومیت‌ها، مذاهب و نژادها خبری نباشد چرا که بخشی از زیبایی فرهنگ ما در طول تاریخ در همین شیوه‌ی زیست مسالمت‌آمیز مردمان ایران‌زمین در کنار هم‌دیگر بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر